شهید دانشجو پرویز حسنوند
نام پدر : خسرو
تاريخ تولد: 1 مهر 1344
محل تولد: الشتر
رشته تحصيلي: آموزش ابتدایی
نام دانشگاه : تربیت معلم آستارا
تاريخ شهادت : 26 دی 1365
محل شهادت: شلمچه
عملیات: کربلای 5
زندگی نامه شهید
شهيد پرويز حسنوند در سال1344 در شهرستان الشتر و در خانواده ای مذهبي به دنیا آمد.
وی فردي انقلابي و داراي روحيه شهادت طلبي و پيرو ولايت مطلقه فقيه بود. او همواره در مراسمات مذهبي و راهپيمايي شركت فعالانه اي داشت.
شهيد دوران ابتدايي تا دبيرستان را با موفقعيت به پايان رسانيد. در دوران دبیرستان تعطیلات تابستانی را در جبهه می ماند و زمان تحصیل به الشتر باز می گشت .
پس از اخذ مدرك ديپلم در سال 1365 در كنكور تربيت معلم آستارا پذيرفته شد.
وي براساس روحيه معنوي والايي كه داشت وظيفه خود دانست كه در سنگرجهاد حضور يابد و بنابراين سنگرعلم و دانش را رها نمود و به سنگر جبهه و جهاد پيوست .
چندین بار عازم جبهه شد و در آن مكان مقدس شروع به فعاليت نمود تا اينكه بالاخره پس از 6 ماه و 26 روز حضور فعالانه در جبهه در شلمچه و درعملیات کربلای 5 بر اثر تركش خمپاره در در تاريخ 26 دی 1365 به درجه رفيع شهادت نائل آمد .
وصیت نامه شهید
الهي سپاس تو را كه راه هدايت نماياندي
دلم را به قبول كلام خويش نرم كردي،
و معرفت و كمال عنايت كردي
و چشم دلم را به دين سنت پيامبر(ص) روشن نمودي.
الهي تو را سپاس كه توفيق دو جهاد اعطا فرمودي در مرحله اول جهاد با نفس و در مرحله بعدي جهاد اصغر جنگي كه بر ما تحميل شده .در اين مرحله از آن كه به حساس ترين مرحله آن رسيده و در اين زمان که اسلام ياري مي خواهد خواستم ياري كنم اسلام را. خواستم ياري كنم دين خدا را.
راه جهاد را با درك و ايمان انتخاب كردم سنگر مدرسه را به خاطر اهميت جنگ رها كردم و مي خواستم مسلماني باشم كه در آخرت رو سفيد باشم و در پيشگاه با عظمت خداوند دست خالي نباشم .مي خواستم اسمم در دفتر رزمندگان اسلام در قيامت ثبت شود، مي خواستم راه حسين(علیه السلام) را بپيمايم ، كلاس درسي را كه مهم بود به خاطر اين فعل مهم(يعني جنگ) به طور موفق رها كردم و اين بدين معني نیست كه جبهه جنگ خالي از درس و علم است وليكن جبهه هم سنگر ستيز با اشرار است و هم سنگر علم و معرفت. جبهه مدرسه عشق است جبهه دانشگاه است اين مدرسه تمام دانش آموزانش را قبولي مي دهد .فقط مرحله اول اين مدرسه را نيت پاك و خالص بگذاري و قدم اول را براي خداوند بگذاري قبول شوي.
اگر خداوند عمر دهد اسم شما در دفتر الهي ثبت است و اگر خداوند شهادت عنايت فرمايد چه شهادت والا ترين مرگ است. شهيد اين مدرسه هميشه شاهد است. شهيد عاشقي است كه به عالم معني پرواز مي كند به درگاه حق مي رود و خود را شاهدي جاودانه مي كند.
چند كلامي به افتخار با امت حزب الله دارم امت رسول الله، دل را به عشق الهي و معرفت و كمال پر كنيد. افرادي مفيد به احكام اسلامي باشيد، در عمل به احكام الهي پيشقدم تر از ديگران باشيد.در اين جهان كه خورشيد اسلام از ايران درخشيدن گرفته به همت و صبر واستعانت از خداوند سبحان دين خدا را ياري كنيد كه تن مسلمانان و مستضعفان جهان با درخشش اين خورشيد جاني تازه گيرد و اما پدر و مادرم خداوند به شما صبر دهد. خداوند به شما در اين دنيا عزت و شرف و در آخرت پاداش نيكو اعطا فرمايد.خداوند فقط مي داند كه اجر و پاداش شما در صبري که پيشه مي كنید چقدر است.
پدر و مادرم نمي خواهم بگويم گريه نكنيد زيرا عاطفه شما قابل احترام است وليكن راضي به رضاي خداوند تعالي باشيد از اينكه زحمت و رنج كشيده و فرزند خويش را تربيت تا بدين مرحله از زندگي رسانيده ايد از شما تشكر مي كنم اگر بدي كرده ام عفو كنيد.
برادران عزيز شما نيز كه هميشه به بنده لطف و مهرباني خاصي داشته ايد بدي هايم را ناديده بگيريد و طلب عفو دارم.هميشه ياور و نگه دار اسلام باشيد و پيرو امام باشيد.خواهرانم شما نيز عفوم كنيد پيرو حضرت زهرا (ع) باشيد از شما دوستان و اقوام طلب عفو و بخشش دارم .
براي همگي پيروزي و موفقيت و سلامتي از خداوند عزوجل خواهانم.
نامه ای از شهید پرویز حسنوند
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت پدر و مادرعزیزم سلام عرض می کنم .
سپاس خداوند تعالی را که این چنین رهبری را برای مسلمین حفظ کرد و برای هدایت مسلمین به پا خواست و ملت ایران را آگاه نمود و به صراط مستقیم با لطف و عنایت باری تعالی رهنمون کرده و سلام به آقا صاحب الزمان(عجل الله) و سربازان امام زمان.
باری پدر و مادر عزیزم امید است در پناه حق سلامت باشید و امید است سلام فرزندتان را بپذیرید.اگر از احوال اینجانب خواسته باشید الحمدلله سلامتی حاصل و برقرار است .از طرف بنده به مشهدی اسد هراتی و سعید و حمید ،با خانواده سلام برسانید.خدمت مشهدی صورت و شاه دوستی و عیسی سلام برسانید.خدمت عبدالحسین و امیدعلی سلام برسانید.خدمت خواهرانم آذر و زهرا و مهری و خدمت برادرانم احمد،چنگیز،بهروز،سلام می رسانم .
خدمت دایی عزیزم مشهدی عزیزالله و عموی مهربانم بابا خان سلام برسانید.در پایان از خداوند متعال برای همه خویشاوندان و دوستان آرزوی سلامتی و برای رزمندگان پیروزی عاجل را خواهانم لازم به توضیح است که بنده روز۲۴/۰۱/۱۳۶۴ که به تهران رسیدم همان روز به بنده ماموریت دادند و به ارومیه رفتم و حالا در ارومیه هستم .در خاتمه خدمت زاهدین و خانواده ایشان سلام گرمی می رسانم امید است درپناه حق سلامت و موفق باشند.انشاءالله
به امید پیروزی سربازان اسلام و به امید تعجیل در ظهور آقا امام زمان (عجل الله)