شهید دانشجو ایرج خسروی
نام پدر: احمد
تاریخ تولد: 21 آذر 1338
محل تولد: بروجرد
رشته تحصیلی : پزشکی
نام دانشگاه : علوم پزشکی ارتش
تاریخ شهادت : 2 فروردین 1361
محل شهادت:
عملیات: فتح المبین
زندگی نامه شهید
شهید ايرج خسروی در سال 1338 در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود وي پنجمين فرزند خانواده بود .
ايرج در سال 1342 راهي دبستان شد و پس از شش سال با گرفتن مدرك ششم راهي دبيرستان گرديد . دوران دبیرستان را با موفقیت به پایان رساند .
او در سال 54 با اخذ ديپلم و شركت در كنكور سراسري در رشته ي ادبيات زبان انگليسي دانشگاه مشهد و نيز رشته ي پزشكي دانشگاه تهران(بورسيه) ارتش امتياز لازم را براي ورود به دانشگاه بدست آورد كه پس از انجام مصاحبه در رشته ي پزشكي به دانشگاه تهران راه يافت.
او علاوه بر طی نمودن دوران تحصیل ٰ همراه دوستان و اساتید خود در فعالیت های سیاسی شرکت می کرد .
با شكل گيري انقلاب و تعطیلی دانشگاه ها وی تلاش لازم را براي خدمت به محرومان و مستضعفان مي كرد .
در دوران قبل از انقلاب سير مطالعاتي شهيد بيشتر روي قرآن و احاديث و كتاب هاي شهيد مطهري بود .
بعد از شكل گيري انقلاب و تكميل سپاه پاسداران او كه از ارتش قبل از انقلاب ناراضي بود درخواست كرد او را به سپاه پاسداران منتقل نمايند . در ايام عيد 61 ، خود را به منطقه دزفول رساند و در عملیات فتح المبین به مداوای بیماران پرداخت و نیز در خط مقدم به مبارزه پرداخت.
وی در روز 2 فروردین 1361 در عمليات فتح المبين به فيض عظیم شهادت نائل مي گردد و پيكرش در گلزار شهداي بروجرد به خاک سپرده می شود.
قسمتی از وصیت نامه شهید
انا لله و انا اليه راجعون
همه از خداييم و به سوي خدا مي رویم.
كلام قرآني فوق را به عنوان يك بنده ذليل خدا از شما مي خواهم كه همينطور سرسري مثل روزنامه خواندن نخوانيد و رد شويد و با تكان دادن سر تاييد كنيد. من هم اوائل هر وقت كه از ميان دوستان و برادران و همرزمان یا ساير برادران عزيز پاسدارم و روحانيون ارزشمند در بارگاه الهي، فردي اين دار فاني را وداع می گفت يا رحلت يا به فوز عظيم شهادت مي رسيد و ديار را ترك مي گفت فقط به يك جمله قرآني فوق بسنده كرده و ديگر هيچ و حال اينكه خود در اين چند كلام دنيايي مفهوم و منظور دارد .
اي عزيزان كه اين چند سطر را مي خوانيد شما را به وحدانيت خدا سوگند مي دهم كه در حول و حوش اين كلام خدا كمي نظر كنيد تفكر كنيد، تفكر كنيد كه بقول مولي (علي(ع)) كه مي گويد رحمت خدا بر كسي كه بداند و تفكر كند كه از كجا آمده و براي چه چيزي آمده و به كجا مي خواهد برود.
و باز هم بنا به گفته شايد رسول الله باشد كه يك ساعت تفكر و فكر كردن درباره زندگي و خدا و معاد برابراست با 60 سال عبادت كردن . خداوند انشاالله توفيق بدهد كه چشم و دل همه ما باز شود و حقايق عالم را آنطور كه هست ببينيم…
خاطره ای از پدر شهيد
من در سال 58 رفتم به مكه . از مكه كيف سامسونت ، کت و يك ساعت برايش خريدم وقتي كه كت را به او دادم . گفت اين فرانسوي است و من او را نمي پوشم، اين نو است اگر آن را بپوشم حب دنيا مرا ميگرد و از خدا بيخبر مي شوم . مي خواهم علي وار زندگي كنم . و از گرفتن كيف در دست هم امتناع مي كرد . او در پاسخ به سوال وقتي كه دكتر شدي چكار خواهي كرد ؟ می گفت: ميرم به دهات و به افراد ضعيف كمك مي كنم . اگر مطب باز كردم مي گم كه فقط 5 ريال بابت نسخه (آن هم كاغذ نسخه ) بدهيد.
به كرمانشاه رفتم از او گلايه كردم كه چرا به ما سر نمي زني مي گفت: پدر، من هر روز يك تریلي جسد براي خانواده ها جمع مي كنم و مي فرستم . پس بايد همه دست به دست هم بدهند وقتی که امام فرمان داد و كردستان آزاد شد، ايشان در باختران و كردستان بود.خودم ايشان را با محمد بروجردي ديدم و او به آنها مي گفت كه فردا مي رويم سنندج و تمام، بياید.