شهید دانشجو سعدی موسیوند
نام پدر : نورمحمد
تاريخ تولد: 10 دی 1342
محل تولد: بروجرد
رشته تحصيلي: علوم اقتصادی
نام دانشگاه : تهران
تاريخ شهادت : 15 تیر 1365
محل شهادت: مهران
عمليات:
زندگينامه شهید
شهید تاریخ در 1342/10/10 در شهرستان بروجرد به دنيا آمد .دوران تحصيل خود را از ابتدايي تا اخذ مدرك ديپلم در بروجرد گذراند .15ساله بود كه انقلاب 57 را تجربه كرد و عشق او به انقلاب و به رهبرش او را به سمت و سوي مبارزات انقلابي كشاند.او فعاليتهاي خود را با عضويت در پايگاههاي مقاومت بسيج در شهر خود دنبال كرد.
با آغاز جنگ تحميلي از طرف پايگاه مقاومت براي آموزش نظامي به اردوي آموزشي نظامي بسيج اعزام شد و از اين طريق دوره آموزشي نظامي را طي كرد.عقيده او اين بود كه دفاع بايد ظاهري و علني باشد و در خفاء نمي شود از اسلام دفاع كرد،به خاطر همين عقيده بود كه دغدغه خاطرش حضور در جبهه شد.
گرچه بار تحصيل را نيز به دوش داشت اما همواره مترصد فرصتي بود تا برادرانش را در جبهه ها ياري رساند.اين فرصت را در 1360/1/24 به دست آورد،به عنوان بسيجي به جبهه اعزام شد و بعد از مدتي آموزش در پادگان بدرآباد خرم آباد به مناطق جنگي خرمشهر اعزام شد. 2ماه بعد به بروجرد بازگشت و در سال 62 در رشته اقتصاد دانشگاه تهران پذيرفته شد.
در تابستان 63 هنگام آغاز تعطيلات تابستاني از طريق پايگاه مقاومت امام سجاد(ع) به تيپ 15 امام حسن(ع)كه مقر آن در اهواز بود معرفي شد و تابستان 63 را در جبهه های جنوب گذراند.
زماني كه به دانشجويان اجازه ورود به جبهه ها داده شد، بعد از تعطيلات عيد 65 همراه با ديگر برادران دانشجو تهران را به مقصد اهواز ترك گفت.خود را به تيپ 15امام حسن(علیه السلام) معرفي نمود و از طريق اين تيپ به جبهه هاي غرب كشور اعزام شد و 6 ماه را در اين جبهه ها گذراند تااينكه بعد از آزادي و بازپس گيري مهران توسط سلحشوران ميهن از دست دشمنان آزاد شد.
او در 65/4/15 در خط مقدم در منطقه آزاد شده مهران در اثر اصابت خمپاره به قلبش طعم شيرين شهادت را چشيد.در ميان همه شهيدان بروجرد اوتنها شهيدي است كه حاصل پرافتخار دوران زندگي جنگي خود را به صورت سفرنامه نگاشته است.
وصیتنامه شهید
خاطرات وآثار:
نمونه اي از دست نوشته هاي شهيد
نيايش: پروردگارا!
به آن هنگام كه جهان بشريت به زير سايه شرك و بي خبري بود و در آن زمان كه انسانيت در مرداب مخوف جهل غوطه ور بود، رسول امين و مصلح خويش را به مأموريت نجات انسان فرستادي و اسلام را.
الهي به آن هنگام كه اسلام را ناجوانمردانه از امت گرفتند و مسلمين را مورد ظلم قرار دادند نور هدايت خويش را، مأموريت آگاهي و جهاد عليه طاغوت بخشيدي : حسين را و كربلا را.
خداوندا ! هم اكنون جهان به ظاهر متمدن در گرداب غرور و پوچي ناشي از صنعتي شدن دست و پا مي زند و جهان اسلام و مسلمين يا نا آگاهند و يا آگاه و مظلوم پس يكبار ديگر با رحمت بي منتهايت آدميت و انسانيت را به بشريت بازگردان و حجت خويش را و…. مهدي (عج) را .)
و اما من يا رب
با من چه خواهي كرد من كه از شدّت گناه به مسافري بي توشه و گم كرده را مي مانم . در دل كويري خشك و وحشت زا كه نه تاب تحمل عطش را دارم و نه توان و رمق جستجوي آب را ، هزار بار كشان كشان خود را به سويي مي برم به اميد آب. اما همواره سراب مي يابم پس اگر باران رحمتت نباشد چه كنم؟
خدايا با من چه خواهي كرد كه از فراواني جهل و بي خبري مثل آن مي مانم كه غريبي در محيطي ناشناخته شب هنگام ، آن هم شبي تاريك و ظلماني پا بگذارد و خسته و كوفته به دنبال منزلگاهي آرام ، و همانند آن در سلولي تنگ و تاريك و خالي از هر روشنايي ، با چشماني كه ديگر باز و بسته اش و خواب و بيدارش فرقي ندارد ، تشنه و مشتاق ديدار جرقه اي و نوري . پس اگر نور هدايت تو نباشد چه كنم؟
يا رب به كشتي نشسته اي مي مانم دچار امواج خروشان ، كشتي شكسته و پاره پاره شد . ذليل و ناتوان دست بر تخته پاره اي گرفته هر دم موجي پرخاشگر و عصبي پا بر سرم مي گذارد و تا نفسي تازه كنم موجي ديگر.
پروردگارا ياران و همسفران عده اي نجات يافتند و به ساحل لقايت رسيدند . مانند شهيد… و عده اي زير پاي امواج از بين رفته اند . تعدادي نيز همچون من درگير با امواج .
يا رب نه ياوري دارم و نه اميد به نجاتي . پس اگر كشتي نجاتم را نفرستي ، چه از دستم مي آيد.
خداوندا! مرغ ضعيفي هستم دچار طوفان شده و مطمئن از قدرت بال خويش . رودرروي آن ايستاده و ناگاه خود را بر فراز اقيانوسي مواج يافته نه توان پرواز بيشتر دارم و نه در دوردستها ساحلي مي يابم . پس اگر حبل المتين خويش را نفرستي ، چه مي توانم كرد.
21/ارديبهشت/1365 جبهه هاي غرب كشور اول رمضان المبارك
عکس:0
یک دیدگاه
خداوند این شهید سعید را غریق رحمت کند. آمین