حسن عباسپور
حسن عباسپور


۷ تیر ۱۳۶۰

شهید دانشجو حسن عباسپور

نام پدر :
تاريخ تولد: 1323
محل تولد: تهران
رشته تحصيلي: الکترومکانیک
نام دانشگاه : تهران
تاريخ شهادت : 7 تیر 1360
محل شهادت: انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی
عمليات:
     
زندگی نامه شهید دکتر حسن عباسپور

“ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون‌”
شهید عباسپور در سال 1323 در شهر تهران و در خانواده ای متدین متولد گردید.
در سال 1342 از دبیرستان هدف با معدل 18/2  دیپلم ریاضی گرفت و در همان سال در کنکور دانشکده فنی موفق شد و وارد آن دانشکده گردید.
در دوران دانشکده فنی با مبارزات سیاسی -مذهبی و گروهی بر ضد رژیم ضدخلقی شاه آشنا شد و همراه با سایر دانشجویان مسلمان در تشکیل جلسات مذهبی- سیاسی فعالانه شرکت نمود.
از همفکران این دوره شهید عباسپور می توان از شهید دکتر محمود قندی و شهید مهندس ناصر صادق را نام برد.
در دوران دانشجوئی در دانشکده فنی با گروههای مبارز دانشجوئی و مسلمان ارتباط داشت و ضمن اینکه نهایت سعی و کوشش را در فراگیری دروس دانشکده بکار می برد لحظه ای از مطالعه کتابها و جزوات سیاسی- مذهبی غفلت نمی ورزید.
در سال 1346 از دانشکده فنی در رشته الکترومکانیک فوق لیسانس گرفت و جز فارغ التحصیلان ممتاز این دانشکده شد و در آن تاریخ که یکسال از تاسیس دانشگاه صنعتی شریف گذشته بود که این دانشگاه احتیاج به استاد داشت و لذا مسئولین آن وقت تصمیم گرفتند، تعدادی از فارغ التحصیلان ممتاز دانشکده های فنی، پلی تکنیک و علوم را به استخدام این دانشگاه درآورند. شهید عباسپور در سال 46 به همراه عده ای دیگراز فارغ التحصیلان ممتاز آن سال به استخدام دانشگاه شریف درآمد و تا سال 50 در سمت استاد یاری  در آن دانشگاه مشغول به کار بود.
در این مدت علاوه بر فعالیتهای سیاسی همه روزه از 7 صبح تا دیروقت در دانشگاه مشغول نوشتن کتاب و جزوه و حل مسائل دانشجویان و راه اندازی آزمایشگاه و غیره بود و دانشجویان آن شهید که در حال حاضر در توانیر و برقهای منطقه ای مشغول کارند خود گواه تلاش صادقانه ایشان در راه تربیت نسل فعلی می باشند.
در تاریخ تیرماه50  به سوئیس رفت و در یکی از کمپانیهای معروف سوئیس مشغول به کار شد و مدتی در طراحی خط 400 هزار ولت کبان- آنکارا که در آن تاریخ کمپانی مزبور مشغول طراحی آن بود، کار نمود. دوباره به میهن بازگشت و سپس در سال 51 برای طی دوره دکترا به دانشگاه لندن رفت و در تاریخ 11/10/1356در رشته برنامه ریزی و مدیریت سیستمهای انرژی دکترای خود را گرفت و به ایران بازگشت و مجددا در دانشگاه صنعتی شریف مشغول بکار شد.
در لندن ضمن شرکت فعال در اتحادیه انجمنهای اسلامی اروپا با اغلب گروههای مخفی و علنی مخالف رژیم بطور مستقیم و یا غیرمستقیم ارتباط داشت وبطور وسیعی دست به تکثیر و توزیع جزوات انقلابی بین دانشجویان و ایرانیان مقیم انگلیس می زد. به محض اینکه از ورود  دانشجوی ایرانی جدیدی به انگلستان آگاه می شد بطور مستقیم و یا غیرمستقیم با دانشجوی مربوطه تماس می گرفت و در صورتی که زمینه مناسب در او می یافت او رابه یکی از جلسات محرمانه و هفتگی دعوت می نمود. جلسات در دو سطح تشکیل می شد یکی برای تازه واردان که در آن بیشتر بحثهای مذهبی و تفسیر قرآن صورت می گرفت و آنگاه در این جلسات از افراد مطمئن و متعهد پس از مدتی بجلسات محرمانه تری که فعالیت سیاسی داشت عضوگیری می‌کردند. او درحالی که بشدت سرگرم مبارزه بر علیه رژیم منفور شاه بود هیچ گاه از تکمیل معلومات علمی و فنی نیز غفلت نمی ورزید و معتقد بود که ایران و بازسازی ایران به افراد متخصص و متعهد بی‌نهایت نیازمند است.
پس از بازگشت به ایران به همراه گروهی دیگر دست به ایجاد شبکه ارتباطی بین استادان مسلمان دانشگاههای مختلف و مدارس عالی زد و با ارتباطی که با دانشجویان مسلمان ایجاد شده بود مبارزات خود را برعلیه رژیم شاه ادامه داد.
در زمان دولت آموزگار بهمراه عده معدودی از استادان هسته اولیه سازمان ملی دانشگاهیان را تشکیل داد که این سازمان قبل از انقلاب نقش برجسته ای در مبارزات مردم برعلیه شاه ایفا نمود. پس از مدتی شهید عباسپور به عضویت هیئت دبیره این سازمان انتخاب شد و در طراحی عملیات مبارزاتی این سازمان برعلیه رژیم نقش مهمی را بعهده گرفت. این سازمان دست به برگزاری هفته همبستگی زد که در آن ضربات محکمی بر رژیم گذشته وارد آمد و در تمامی دانشگاهها جلسات سخنرانی و تظاهرات عظیم براه افتاد و رژیم برای مقابله با آن به کشتار 12 آبان دست زد و آنگاه با همراهی عده ای دیگر تحصن وزارت علوم و دبیرخانه دانشگاه تهران را طراحی نمود که در تحصن وزارت علوم که منجر به شهادت استاد نجات اللهی شد شخص ایشان شرکت داشت و در این تحصن تمامی شبها به تبلیغ ایدئولوژی اسلامی می پرداخت.
چون سازمان ملی دانشگاهیان سازمانی بود که دارای فعالیت علمی بود و در آن افراد با ایدئولوژی های مختلف گرد آمده بودند و حدود  مبارزات با آن ترکیب از چهارچوب معینی نمی توانست فراتر رود، لذا در همان ایام بهمراه عده ای از استادان مسلمان و مبارز دانشگاهها جامعه اسلامی دانشگاهیان را بوجود آورد که تا پیروزی انقلاب دارای فعالیت مخفی وزیر زمینی بود و در تشکیل اعتصابات و تظاهرات نقش کلیدی را داشت.
در نوشتن بیانیه ها همیشه پیشقدم بود و در تکثیر و توزیع آنها بی نهایت کوشش نمود. بعد از پیروزی انقلاب در بازسازی ایران و تثبیت حکومت اسلامی آخرین تلاش خود را نمود و خانه و خانواده خود را رها نموده و دربست خود را در اختیار انقلاب قرارداده و شبانه روز نزدیک به هیجده ساعت کار و تلاش می نمود.
او تلاش در راه استمرار انقلاب اسلامی ایران را با فعالیت در حزب جمهوری اسلامی و همکاری با دیگر ارگانهای انقلاب ادامه داد.
شهید عباسپور در تاریخ 9/1/1358بوسیله شورای انقلاب به سمت وزیر نیرو منصوب گردید که تا لحظه شهادت صادقانه در کابینه مکتبی برادر رجایی در این سمت تلاش و کوشش نمود.
مدیریت صحیح و انقلابی او باعث گردید در ظرف مدت کوتاهی فعالیتهای چشمگیری بوسیله وزارت نیرو در جهت خدمت به مستضعفین انجام گیرد، برای مثال روند برق رسانی به روستاها با حداقل هزینه، 10 برابر گذشته بوده است و برنامه های جامعی برای آبرسانی و برقرسانی به شهرهای دور افتاده و ایجاد سدها و نیروگاهها پیش بینی شد.
از خداوند متعال خواستاریم که نیرویی به ما عطا کند که بتوایم دنباله  راه او و دیگر شهیدان 14 قرن اسلام را ادامه بدهیم.
فعالیت وزارت نیرو در زمان وزارت شهید حسن عباسپور
وزارت نیرو در مدت وزارت برادر شهید دکتر عباسپور، به علت مدیریت انقلابی و مکتبی و تلاش شبانه روزی او براستی توانست گامهای بلندی برداشته و در این ارگان دولتی که وابسته به طرح، اجرا و نظارت خارجیان بود دگرگونیهای اساسی به عمل آمده و براستی فعال شود. از عمده خدمات این مرد بزرگ حذف قراردادهای تحمیلی استعماری و تلاش در جهت خودکفایی صنعت آب و برق و قراردادن طرحهای عمرانی در خدمت مستضعفین و به کارگیری نیروهای جوان و مومن در اداره امور مملکتی در حوزه فعالیت وزارت نیرو بود. برای گرامیداشت یاد آن شهید بزرگ می توان مطالب زیر را بعنوان گوشه ای از فعالیتهای او در حین وزارت نام برد:
1- در گذشته وزارت نیرو تنها واسطه ای بین دولت و پیمانکاران خارجی بود که پولهای بیت المال را بی حساب به جیب خارجیان می ریخت و عملا خود در هیچ یک از فعالیتهای عمرانی شرکت نمی کرد. علاوه بر این تاسیسات مهم و شاهرگ حیاتی آب و برق در دست خارجیان بود. در صورتی که امروز وزارت نیرو طرحهای کوچک و بزرگی را خود بدست گرفته است هر روز بر تجربه های خود در امر خود کفایی و استقلال می افزاید.
2- از مسائلی که برادر شهید عباسپور اهمیت خاصی برای آن قائل می شد، رابطه موسسات عالی آموزشی دانشگاهها با ارگانهای اجرایی بود تا بدینوسیله هم دانشگاهها فعال گردند و کارشناسان ایرانی تجربه بدست آورند و هم اینکه جوانان متعهد بتوانند وزارت نیرو را در رسیدن به اهدافش یاری دهند. بهمین لحاظ سمیناری از طرف وزارت نیرو جهت همکاری بیشتر با دانشگاههای کشور در آذرماه 58 برگزار گردید که سرآغازی برای همکاریهای گسترده آینده گردید. همچنین طرح ایجاد یک نهاد انقلابی بنام ستاد آموزش و سازندگی که وظیفه جذب و آموزش نیروهای مومن به انقلاب را  داشت، بوسیله شاگردان شهید پیاده گردید و دانشجویان زیادی پس از آموزش، در قسمتهای مختلف وزارت نیرو به کارگمارده شدند وخلائی را که پس از انقلاب حس می شد، پرنمودند.
3- جهت آشنا نمودن ادارات با فرهنگ اسلامی و همچنین گسترش و نشر عقاید اسلام در سطح وزارتخانه و آموزشهای سیاسی، طرح ایجاد دفاتر ارشاد و روابط عمومی در سطح سازمانهای تابعه وزارت نیرو بوسیله ایشان پیشنهاد گردید که در بعضی از سازمانهای تابعه با موفقیت پیاده شد.
4- نظر به وابسته بودن وزارت نیرو، حتی ساده ترین و سایل نیز از خارج کشور وارد می گردید، در صورتی که در ظرف یکسال و اندی وزارت ایشان، لوازم و قطعات یدکی کوچک و بزرگی در کارگاههای وزارت نیرو بوسیله کارگران و تکنسینهای وزارتخانه ساخته شد و با کیفیت بهتر و هزینه بسیار کمتر مورد بهره برداری قرارگرفتند. برای نمونه کارخانه تیرسازی واقع در شیرگاه ساری با نظارت و برنامه ریزی کارشناسان این وزارتخانه و همیاری سایر نهادها به کار انداخته شد و مبالغ هنگفتی از ارز کشور را که قبلا صرف خرید این تیرهای چوبی از اروپا جهت برق رسانی می گردید صرفه جویی نمود.
فعالیتهای وزارت نیرو در دو بخش عمده آب و برق خلاصه می شود. وزارت نیرو در بخش برق وظیفه دارد از تاسیساتی که از گذشته باقی مانده است مراقبت ایمنی بعمل آورده و تداوم کارآنان را میسر کندومراکز تولید نیرو وشبکه های برق رسانی را گسترش دهد.در قسمت حفاظت وتداوم کار  در حال حاضر تاسیسات  تولید برق، سدها، نیروگاهها و همچنین پستهای انتقال نیرو بوسیله برادران ایرانی به فعالیت خود ادامه می دهند و برق کشور را علیرغم مشکلات فراوان تامین می کنند. طبق آخرین آمار منتشر شده از سوی وزارت نیرو این وزارتخانه توانسته است تا پایان آذرماه سال 59 انرژی تولید شده توسط موسسات برق را به 15505 میلیون کیلوات ساعت برساند که معادل 970 میلیون کیلو وات ساعت (7/6 درصد) نسبت به 9 ماهه سال قبل (14535 میلیون کیلووات ساعت) افزایش داشته است از این مقدار برق تولید شده در 9 ماهه اول سال 59 حدود 11236 میلیون کیلو وات ساعت از طریق نیروگاههای حرارتی و بقیه از طریق نیروگاههای آبی تولید شده است طبق آمار وزارت نیرو در پایان 9 ماهه سال 59 قدرت نصب شده در نیروگاههای تحت مدیریت وزارت نیرو به 8779 هزار کیلووات رسیده است که معادل 861 هزارکیلو وات ساعت (9/10) درصد افزایش داشته است.

خاطراتی از شهید دکتر حسن عباسپور

در ابتدای این گفت و گو، مختصری از خودتان و فرزندان شهید عباسپور بگویید.
در آموزش و پرورش (دبیرستان) مشغول هستم و تحصیلاتم هم لیسانس است، در حد فوق لیسانس به تحصیل ادامه دادم ولی چون خارج از کشور بود به ایران که برگشتم دیگر ادامه ندادم. دو فرزند دارم یک دختر و یک پسر. دخترم ازدواج کرده است و پسرم دانشجو است.
لطفا از نحوه آشنایی تان با شهید عباسپور توضیح بدهید. آیا قبلاً آشنایی یا نسبتی با ایشان داشته اید؟
هیچگونه آشنایی نداشتیم، از طریق خواستگاری سنتی که همیشه انجام می شود، با هم آشنا شدیم. ایشان خارج از کشور بودند ولی با معرفی پسر خاله من که با برادر ایشان از دبیرستان علوی تا دانشگاه صنعتی شریف همکلاس بودند، با هم آشنا شدیم. چون آقای عباسپور خارج از کشور بود ابتدا مادر و خواهرشان به خواستگاری آمدند بعد خودشان آمدند و یکی دو جلسه هم صحبت کردیم و بعد از صحبت تصمیم به ازدواج گرفتیم.
درباره ویژگی های شخصی شهید بزرگوار، مثلا چیزهایی که از زمان کودکی ایشان شنیده اید و یا پس از ازدواجتان تا زمان شهادت از ایشان دیدهاید توضیحاتی بیان کنید.
دوره مدرسه شان را با نمره های عالی گذرانده بود، می گفتند: ایشان بچه بسیار با هوش و با استعدادی بود و کاملا متفکر. بعد از دوره دبستان و پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان هدف، در کنکور دانشگاه شرکت کرد و با رتبه خوب در دانشکده فنی قبول شد و بعد فوق لیسانس را از همان جا گرفت.
دانشگاه صنعتی شریف که در آن زمان جدید التاسیس وزیر نظر خود شاه بود افراد بسیار منتخبی را برای استاد یاری گزینش می کردند، پیشنهاد تدریس در همان دانشکده فنی را به جای گذراندن دوره سربازی به او دادند و ایشان نیز به جای دوره سربازی در همان دانشکده فنی مشغول به تدریس شد و پس از پایان این دوره، ایشان را در همانجا استخدام کردند و جهت تحصیل تا بورسیه دکترا، ایشان به دانشگاه کوئین مری کالج لندن دانشگاه بسیار معروفی بود، اعزام شد و دکترای خود را از همان دانشگاه گرفت، البته آخر بسیار فعال بود، در شاخه انجمن اسلامی خیلی فعال بود. در واقع از زمانی که درهمین دانشکده بود و وارد دانشگاه شد، فعالیت های مذهبی داشت آنجا هم تقریباً رئیس انجمن اسلامی بود.
به هر حال غرب جایی بود که کشش و جاذبه زیادی برای جوانان داشت و بچه هایی می آمدند که حتی مذهبی بودند ولی به عللی از دین فاصله می گرفتند. در انجمن اسلامی در جمع آوری دانشجویان و هدایت آنها بسیار نقش داشت و ایشان توانست دوره دکترا را سه ساله تمام کند ولی طولش می داد که بتواند آنجا یک مقدار وظایفش را انجام دهد. پس از اینکه دکترا را دریافت کرد، یکی از بچه ها آنجا متولد شد. من زودتر از ایشان به ایران بازگشتم و دیگر برنگشتم، ایشان اصرار داشتند که من به لندن برگردم تا بتوانند در موضع خودشان فعالیت کند اما من دیگر به خاطر برنامه زندگی مان برنگشتم تا اینکه ایشان تز دکترای خودش را نوشت و تحویل داد. می گفت من به اندازه چهار تا دکترا مطلب جمع آوری کرده بودم ولی چون می خواستم اینها را سریع انجام بدهم و برگردم ایران، یک خلاصه ای نوشتم و ارائه دادم. گویا دکترا برای ایشان زیاد اهمیت نداشت و مطالب دیگری بود که برای ایشان خیلی اهمیت داشت و آن هم این بود بتواند روی اخلاقیات بچه های ایرانی و مسلمان تاثیر بگذارد و کمکشان کند.
از وزارت نیروی انگلستان دعوتنامه ای رسید که پس از پایان تحصیلات به آنجا برود، گفته بودند که ما در اینجا همه نوع امکانات به شما می دهیم. انگلستان این مشاغل را خیلی سخت به غریبه ها پیشنهاد می دادند ولی می خواستند ایشان را نگه دارند ؛ ایشان گفته بود من زمانی که می خواهم تزم را ارائه بدهم جواب شما را خواهم داد، روزی که قرار بود ایشان تز خود را ارائه کند در آن سالنی که عده زیادی هم در آن جمع بودند، این طور جواب داده بود : من اینجا درس خوانده ام و زحمت کشیده ام به خاطر اینکه برگردم به وطنم و به مردم مملکتم و به مسلمین خدمت کنم و یک روز بیشتر نمی توانم اینجا بمانم و وظیفه من این است که برگردم ایران و عاشق این هستم که بروم و به مردم خدمت کنم و اینجا اگر کارم تمام شود یک ساعت هم بیشتر از وقت مقرر نمی مانم.
واقعاً خیلی دوست داشت که خدمت کند، یعنی شبانه روز ما می دیدیم که زحمت می کشد و فعالیت ایشان بی وقفه در طول 24 ساعت ادامه داشت. شاید اوایل انقلاب نیم ساعت، یک ساعت به طور نشسته می خوابید، به شدت کار می کرد، به شدت علاقه داشت که وضعیت مردم عوض بشود. اوایل انقلاب بود خیلی مشکل بود. گروهها و جناحهای مختلف، انواع و اقسام از کمونیست، توده ای و خیلی فرق مختلف دیگر فعالیت می کردند.
قبل از اینکه دیگران جواب این افراد را بدهند، ایشان جوابگوی مسائل بود و خیلی در این مورد کوشش می کرد. حتی اعلامیه هایی که مینوشت موثر بود، در جلساتی که هنوز انقلاب نشده و دانشگاه تعطیل شده بود تعدادی از اساتید بودند که از شهید مطهری برای سخنرانی در جلسات دعوت می کردند و ایشان نقش فعالی را در برگزاری این مجالس داشت.
لطفاً به عنوان همسر شهید عباسپور که الگویی از یک متخصص متعهد بود، ویژگی های بارز شخصیتی ایشان را در قالب نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بیان بفرمایید.
ایشان معتقد به تحصیل بود و معتقد به این بود که اگر بخواهیم مملکتان را بسازیم باید خدمت کنیم باید بدانیم چه کار داریم می کنیم و دانش آن را داشته باشیم و این دانش را ایشان کسب کرده بود و زمانی که ایشان در انگلستان بود و تز دکترا را می نوشت، تز ایشان مدیریت سیستمهای انرژی بود. من سوال می کردم این یعنی چه و منجر به چه کاری (شغلی) می شود ؟ ایشان می خندید و می گفت که : نهایتش به وزیر نیرو منجر می شود یعنی هدفشان این بود و ما متوجه نمی شدیم. واقعاً ایشان طوری درس می خواند که بتواند یک فرد موثری برای جامعه باشد یعنی این طور فکر میکرد که من باید وزیر بشوم، حالا شاید هم از نظر پست و مقام به وزارت فکر نمی کرد.
وقتی ایشان وزیر شده بود حتی خوابیدن ایشان به صورت نشسته بود یعنی در پنج، شش ماه اول انقلاب من خوابیدن ایشان را ندیدم.
حتی به روستاها هم خودش شخصاً می رفت، تمامی روستاها را خودش می رفت و بازدید می کرد، علاوه بر آن پاکسازی هایی که در خود وزارت نیرو انجام می شد و مدیریتی را عوض می کرد، باید می رفت سخنرانی و آن مدیر جدید را تایید می کرد. اوایل انقلاب مثل الان نبود که یک نفر را انتخاب می کنند، همه پذیرش داشته باشند. همه رد می کردند از هر جناح سیاسی می آمدند و می گفتند که ما این را نمی خواهیم معمولاً هم کمونیستها می خواستند مخالفت کنند آنها افرادی بودند که نمی خواستند کسی بر سر کار بیاید تا خودشان همه چیز را اداره کنند، من می گفتم خوب شما به هر روستایی می روید، اما می توانید دو نفر از معاونین را بفرستید که یک گزارش برای شما بیاورند می گفت، نه، من آنجا ها را هم خودم باید بروم. یعنی از جزئیات غافل نمی شد. این شیوه مدیریت هم تخصص می خواهد هم عشق و علاقه می خواهد و این طور نیست که از راه برسند و مدیریت جایی را قبول کنند و شروع کنند به کار کردن و تازه کار یاد بگیرند.
ایشان معتقد بود که باید از کارشناسها استفاده کرد ولی در محدوده و چارچوبی که خدای نکرده غرضی نداشته باشند و خیانتی نکنند. خودشان در درجه اول مذهبی بود. در واقع اگر این تعهد نبود ایشان پای بند این مملکت نمی شد و همانجا که به ایشان پیشنهاد بهترین کار و بهترین حقوق را می دادند، می ماند.
متاسفانه الان می بینیم خیلی از جوانها از مملکت می روند به خاطر اینکه آنجا بشود درس بخوانند یا اینکه یک کار و شغلی داشته باشند که پول بیشتری به دست بیاورند.
کسی می تواند موفق باشد که پایبند و متعهد به اصولی باشد البته باید در این راه سعی و تلاش کنند و درس هم بخوانند. ان شاء الله این تب کاذب که بین جوانان افتاده که در خارج موفقند از بین برود.
لطفاً در مورد نحوه شهادت ایشان و چگونگی اطلاع شما از شهادت ایشان توضیح دهید.
ایشان روز هفتم تیر در محل حزب جمهوری جلسه ای داشت که با وقوع انفجار، ایشان به همراه شهید بهشتی و 72 تن از یاران امام و انقلاب به شهادت رسید. من در آن روز به دلیل اینکه ایشان معمولا تا پاسی از شب در محل کارشان حضور داشت از تاخیرشان نگران نشدم، حوالی ساعت 8 شب بود که معاون ایشان تماس گرفت و سراغ ایشان را گرفت و گفتم نیست و تا چند ساعت آینده تماسهای زیادی شد و این تماسها کمی باعث تعجب من شد ولی اصلا فکر چنین فاجعه ای را نمی کردم تا اینکه آخر شب قضیه را اطلاع دادند ولی هنوز شهادت ایشان مشخص نبود. فردا اخبار ساعت 6 تا 7 صبح شهادت شهید بهشتی و شهید عباسپور و دیگران را اعلام کرد.
لطفا خاطره ای که احیانا کمتر مطرح شده و برای شما بسیار عزیز و شیرین می باشد را بیان فرمایید.
زمانی که بچه ها متولد می شدند ایشان اشک شوق می ریختند و برای ما این همه علاقه، این همه لطافت جالب بود خیلی مواظب و مراقب بچه ها بود. در ضمن آن علاقه ای که برای خدمت به مردم داشت نیز جالب بود.


دیدگاه شما

امام و شهدا

رسانه‌ها و مطبوعات خارجی بیانات امروز رهبر معظم انقلاب اسلامی را درباره جنایات جنگی رژیم صهیونیستی در غزه و هشدار ایشان درباره «بی‌تاب کردن» ناگزیر ملل مسلمان و نیروهای مقاومت از وضع موجود مورد توجه قرار دادند.

به گزارش ایسنا، سخنان امروز حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار حدود هزار نفر از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور درباره جنگ غزه و جنایات جنگی رژیم صهیونیستی مورد توجه رسانه‌ها و مطبوعات خارجی قرار گرفت که در ادامه به مواردی از آن‌ها اشاره می‌شود.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات امروزشان قضایای جاری فلسطین را جنایت عیان رژیم صهیونیستی و نسل‌کشی آشکار در مقابل چشم همه جهانیان خواندند و گفتند: اعتراض مسئولان برخی کشورها در مکالمات خود با مسئولان ما این بوده که چرا فلسطینی‌ها غیرنظامیان را کشته‌اند؟ این حرف خلاف واقع است چرا که ساکنان شهرک‌ها غیرنظامی نیستند و مسلح هستند ولی با حتی فرض غیرنظامی بودن، چه تعداد از آنها کشته شدند و چه تعداد از غیرنظامیان فلسطینی این روزها به شهادت رسیده‌اند؟
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: رژیم غاصب صد برابر آن تعداد، یعنی چند هزار زن و بچه و پیر و جوان غیرنظامی را در این چند روز کشته است و با بمباران مراکز پر جمعیت و ساختمان‌هایی که می‌داند محل سکونت غیرنظامیان است، جلوی چشم مردم دنیا در حال جنایت است.

تا آسمان عشق

بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿١﴾ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿٢﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا ﴿٣﴾

ادب عاشقی

سراپا وسعت دریا گرفتند

همان مردان که در دل جا گرفتند

تمام خاطرات سبزشان ماند

به بام آسمان مأوا گرفتند

به دوش ما چه ماند اى دل، که وقتی

خدا را شاهدى تنها گرفتند

چه شد اى دل، که در این راه رفته‏

جواز وصل را بى ما گرفتند

مگر مردان غریبى میپسندند

غریبانه ره دریا گرفتند!

 

دبیرخانه شهدای دانشجو
تعداد شهدا
۳۰۵۸ شهید
آخرین مطالب
نظرات
بایگانی نظرات

Printed from: http://shahidedanesh.ir/7039/

Scan to visit this page: