محسن زارعي طوسي
محسن زارعي طوسي


۱۱ تیر ۱۳۶۵

شهید دانشجو محسن زارعی طوسی

نام پدر : عبدالله
تاريخ تولد: 1 فروردین 1341
محل تولد: مشهد
رشته تحصيلي: علوم سیاسی
نام دانشگاه : تهران
تاريخ شهادت : 11 تیر 1365
محل شهادت: قلاویزان ـ تهران
عمليات:

زندگينامه شهيد 

……

وصيت نامه شهيد محسن زارعي طوسي

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

حال و حوصله وصيت نوشتن در اين موقعيت را ندارم و به هر حال لابد نوشتن چند سطري ولو به اجمال و اختصار هستم چه اينكه دستور شارع مقدس است كه بايد گردن نهاد تا در زمره اولياءالله در آمد.

به هر تقدير، بنده شرمنده محسن زارعي طوسي، فرزند عبدالله گواهي مي دهم كه خداوند يكتا و بي شريك است، محمد (ص) بنده و فرستاده اوست و علي (ع) ولي خداوند است.

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداَ عبده و رسوله و اشهد ان علياَ (ع) ولي الله در خصوص تواصي مادي همين قدر بگويم كه وصي بنده در درجه اول پدر بزرگوار و در درجه دوم برادر بزرگم و در درجه سوم مادر گرامي و بهتر از جانم مي باشند. از مواردي كه به حسب ظاهر در تملك بنده بوده و هست بعد از كسر خمس آن و احياناَ اگر موردي از موارد زكات بود ( كه ذهنم نيست و فكر نمي كنم موردي كه زكات تعلق بگيرد داشته باشم )به ذي حق پرداخت و صافي آن را به صلاحديد وصي بنده عمل نمايد. از وصيتهاي غير مادي اينكه در قلوبتان و در آخرت حاكم و در حقيقت شاهد و حاكم يكي است. از اين بايد نتيجه گرفت كه با وجود محضريت دنيا، به گرد گناه گرديدن چه حكمي مي تواند داشته باشد. اگر جنازه بنده به دست شما رسيد در هر مكان كه صلاح بود دفن نماييد.

والسلام علي عبادالصالحين          26/11/64

ساعت 8 و يك دقيقه بعدالظهر در محل تجمع گردان

 چنانچه نامه اي به دوستش مي نويسد:

در اين لحظات گرامي و پربركت شب جمعه كه هر بيقدري داراي قدر و منزلت مي شود و مي تواند تا سدرةالمنتهي پيش رود و هم ناله با مولي علي (ع) شود و از درد هجران و شوق وصال و بيكسي و انبوه مصائب و معصيتها و زنجيرهاي بسته شده بدست و پا و فرداي قيامت و محشور شدن با اهل بلا و واماندن  و جدا بودن از اولياء خدا با معشوق و معبود خويش خلوت كرده و شكوه ها سر دهد و به دنبال سبب اتصال به رب الارباب و موجبات شفاعت ائمه اطهار (س) ضجه و ناله سر داده و از موضوع عبد منكسر ذليل و  حقير با كوله باري پر از عصيان حق و نافرماني و كفران نعمتهاي وافري كه از جانب سبحان سرازير است با ستارالعيوب مناجات كند.

و در پي چاره اي باشد كه بتواند خود را اميدوار كرده و در قيامت از روسياهي در امان ماند و مفتضح نگردد براستي چاره چيست؟ آيا به زيادي عبادت خود مغرور شود يا به زيادي معلومات و مكسوبات خود يا به داشتن فرزندان زياد و يا به قبيله و عشيره محترمي كه او از ميان آن برخاسته يا به زور بازوي خويش و پنجه هاي پولادين يا به كلمات زيبا و موزون كه در كلام و قلمش روان ساخته يا به ثروت و دارايي هاي بي حد و حسابش. فكيف حيلتي؟ پس چاره چيست؟ اي مولاي من…

خاطره ای از شهید

یکی از دوستان محسن نقل می کند که یک شب در مسجد وقتی بچه ها جهت نگهبانی اعزام شدند و بقیه خوابیدند من و محسن بیدار ماندیم و در خلوت و تاریکی مشغول صحبت شدیم از من پرسید تا بحال زیارت وارث را خوانده ای؟ جواب دادم یکی دو بار با چشمانی درخشان از فرط شوق و لبانی خندان و مسرور گفت: السلام علیک یا وارث آدم صفوةالله السلام علیک یا وارث… و آنوقت توضیح میداد که می دانی که چرا آمده است آدم صفوةالله؟ راستی آدم را از میان چه کسانی برگزیده اند. مگر اولین مخلوق انسی نبود؟

چرا آمده موسی کلیم الله؟ موسی که در کودکی آتش در دهان نهاده بود و درست نمی توانست صحبت کند و برای صحبت نیازمند برادرش هارون بود و راستی هم صحبتی با خدا به چه معناست؟ و چگونه عیسی روح خداست؟ و محمد (ص) حبیب خداست؟ و حسین (ع) چگونه وارث همه اینهاست؟ عشق و علاقه محسن به دعا باعث شده بود که در دوران خدمت سربازی محیط آنجا را نیز با انواع ادعیه مأنوس کند. در واحد اطلاعات و عملیات هم که بود بسیاری جلسات دعا برپا می نمود.

وقتی در مشهد بود تنها جایی که یقیناَ می دانستی محسن آنجاست یکی جلسات دعای کمیل شب جمعه بود و دیگری نماز جمعه. همین علاقه وافر او به دعا بود که شب جمعه را برای او قدر و منزلت خاصی بخشیده بود. یکی از دوستان محسن در این مورد می گوید: “محسن یک معنویت خاصی داشت و اکثر شب ها او را در بیابان ها و در گوشه و کنار پیدا می کردیم که در حال عبادت و نماز شب و تضرع جستن به درگاه باری تعالی بود. یکی دیگر از صفات محسن همان مسئله تولی و تبری است همانکه ائمه ما می فرمایند دین چیزی غیر از حب و بغض نیست دین غیر از دوست داشتن مردان خدا و اولیاء خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا نمی باشد. ”

محسن کسانی که در خط انقلاب بودند را بسیار دوست می داشت و به آنها کمک می کرد و سعی در برطرف کردن گرفتاری های آنان داشت در جبهه و پشت جبهه به دیدار آنها می رفت. عشق و علاقه عجیبی به رهبر انقلاب امام بزرگوار امت داشت با شنیدن نام ایشان اشک در چشمانش حلقه می بست اگر کسی به ایشان اهانتی می کرد با او قطع رابطه می کرد در جلسات و کلاس هایی که خاتمه آن برای امام امت و رزمندگان اسلام دعا نمی کردند شرکت نمی کرد. در برخوردهای جمعی بسیار خوش رو و با محبت با افراد برخورد می نمود چنانچه افراد در همان برخوردهای اولیه شیفته او می شدند و بگونه ای با دوستانش تماس می گرفت که هر یک تصور می کرد بهترین دوست اوست و در مقابل با کسانیکه در خط انقلاب نبودند و با انقلاب دشمنی می کردند بشدت مخالفت می نمود.

مخالفت محسن با گروه های مخالف انقلاب، دشمنی بی اساس و بدون آگاهی نبود بلکه از روی آگاهی و شناخت بر علیه آنها مبارزه می نمود.کتاب های آنها را می خواند و نکات ضعف آنها را استخراج می نمود تا نگذارد افرادی ناآگاه به طرف آنها کشیده شوند. بغض و کینه محسن را می توان در قسمتی از نامه ای که برای یکی از دوستانش نوشته حس کرد او چنین می نویسد: “ملت رنجدیده و مسلم ایران در زمانی زندگی می کنند که استکبار جهانی از هر سو متحداً و متفقاً هجوم آورده که نهال نوپای انقلاب را بخشکانند. دشمنان غدار به طرق مختلف خواسته اند به اهداف شوم خویش دست یابند بوسیله حمله نظامی طبس کودتای نوژه وارد نمودن عناصر لیبرال در پست های کلیدی مملکت سعی در پیاده نمودن تز روشنفکرمآبانه برتری تخصص برایمان، محاصره اقتصادی و بالاخره جنگ تحمیلی و فعالیت های گروهک های ملحد و منافق به شیوه گوناگون 1- افراد نفوذی 2- تبلیغاتی 3-محکم کردن شریعتمداری 4- از بین بردن پایگاه رهبری در قلوب و اذهان مردم به وسیله تضعیف رهبری و همچنین قضیه انجمن حجتیه و مسئله مهدویت دروغین آنها 5- جلب افکار جوانان و جذب نیروهای خلاق و در عین حال ناآگاه و معصوم و قراردادن این نیروها در کانال تشکیلاتی که قبلاً برای آنها در نظر گرفته شده بود و نهایتاً مقابله مستقیم مسلحانه و حرکات چریکی و ایجاد رعب و وحشت در اذهان توده مردم بوسیله بمب گذاری و ترور اقشار مختلف مردم کوچه و بازار تا مسئولین عزیز مملکتی.

دیگر از صفات بارز محسن در خدمت انقلاب بودن اوست. ابتدا در دوران تحصیلش توسط یکی از معلیمینش که بعد از انقلاب نماینده مجلس می شود با مسائل سیاسی آشنا می شود به مطالعه کتاب های دینی می پردازد و مطالبی که می آموزد به دیگران انتقال می دهد و در اوج اختناق طاغوت این سئوال را مطرح می کند که این چه اسلامی است که ما داریم؟ چرا احکام اسلام اجرا نمی شود؟ در دوران پیروزی انقلاب فعالانه در تظاهرات شرکت می کرد و بعد از انقلاب وارد بسیج شد در نگهبانی های شب شرکت می کرد و با برخوردهایی که داشت سعی می کرد از جنبه های اسلامی دیگر را بسازد. چنانچه برادران دوست داشتند پست نگهبانیشان با او باشد و او هم برای اینکه دل کسی را نشکند با تمام پست ها تا به صبح نگهبانی می داد.

بعد از فرمایش امام مبنی براینکه ای کاش منهم یک پاسدار بودم وارد سپاه شد در کارهای محوله سعی می نمود دقت لازم را انجام دهد. از سال 59 تا 65 بارها و بارها به جبهه رفته و در آنجا به عضویت واحد اطلاعات و عملیات درآمد که بقول یکی از برادران آن واحد در اصل واحد ایثار و شهادت است و واحد شجاعت، توکل، معنویت و اخلاص و …

محسن علاقه زیادی به دروس طلبگی داشت و مدتی را در حوزه مشغول خدمت شد در آنجا مسئولیت مهمی به او واگذار نمودند و به او درجه دادند بعد از سربازی وارد دانشگاه شد. دیگر از صفات بارز و آشنای محسن زهد و بی رغبتی او به مال دنیا بود. هیچگاه در صدد برنیامد برای خود چیزی اندوخته کند. لباس های ساده می پوشید و برایش مطرح نبود که چگونه غذایی بخورد و کجا بخوابد. هر چه داشت براحتی به دیگران می بخشید. از جبهه که بر می گشت پوتین و لباس های نظامی را برای استفاده دیگر برادران در همان جا می گذاشت. پول هایش را در کارهای خیر خرج می نمود. اوقات مرخصی سربازیش را بجای گذراندن در زندگی مرفه شهری به جبهه می رفت و در آنجا مرخصی را می گذراند او به فکر محرومین و مستضعفین بود به خانواده های آنها سر می زد و برای بچه های آنها هدیه می خرید و به آنها درس می داد و اگر به یکی از محرومین پولی قرض می داد در موقع بازگرداندن آن پول را قبول نمی کرد.

محسن برای حلال و حرام خدا اهمیت خاصی قائل بود و بر سر سفره هایی که مال حرام در آن بود نمی نشست اگر از لباس هایش یک سال استفاده نمی نمود خمس آنها را می پرداخت. دیگر از نکات قابل توجه زندگی او علاقه و عشق به شهادت و شهدا بود. احترام خاصی برای آنها قائل بود و قدرشان را به خوبی می دانست. به بهشت رضا می رفت و وقتی از او سئوال می شد چرا اینقدر آنجا می روی؟ می گفت: آنجا نروم کجا بروم؟ شهدا به گردن ما حق زیادی دارند. آنها برای من معلم هستند و به ما درس ایثار و استقامت می دهند.

از نامه های شهدا و وصیت نامه هایشان و … یادداشت هایی برمی داشت. گاه او را در کوچه و خیابان و حرم روبروی پوستری ایستاده می دیدیم که اشعار و نامه ها و وصیت نامه شهدا را می خواند و محو ایشان گشته و از خود بیخود شده است و وقتی براه می افتادیم، ناله ها و نجواها می کرد که حاکی از آتش درونش بود و گاه خاطراتش را از شهدا بازگو می کرد. شهیدانی چون حکمت پور که سر بر روی سینه اش می گذاشته و دعا می خوانده و می گریسته و درد دل می کرده و شهیدانی که حسین گویان با لبان تشنه به روی دست هایش و در آغوشش جان داده بودند.

بعضی از شهدای محل را غسل داده بود. عده ای را در معراج شهدا ملاقات کرده بود، بوئیده بود، بوسیده بود و بوی عطر بهشتی را استشمام کرده بود. بسیار به دیدن خانواده شهدا می رفت. در مجلس شهید خدمت می کرد و پول هایش را در اینگونه مجالس خرج می کرد. شهدا را زنده می دانست و با ایشان مأنوس بود و بسیاری از دوستان نزدیکش شهید شده بودند و برای شان احساس دلتنگی می کرد. از بسیاری از شهدا قول شفاعت گرفته بود. به عیادت مجروحین می رفت برای شفای آنها بسیار دعا می کرد به دوستانش نیز توصیه دعا می کرد و دنبال داروهای نایاب برای آنها راه می افتاد.

علاوه بر همه اینها او از هوش و استعداد سرشاری برخوردار بود با اینکه کم درس می خواند ولی شاگرد اول بود وقتی در دبستان هروی بود خواستند بخاطر دوری راه او را از آن مدرسه بردارند مسئولین مدرسه با این کار سخت مخالفت می کردند و خلاصه ده روز طول کشید تا توانستند مسئولین را راضی کنند که او از آنجا انتقال پیدا کند. دیپلمش را در وقتی گرفت که مدتی از سال را در جبهه بود او در هنگامی که 4 ماه بیشتر برای آماده شدن در کنکور وقت نداشت تصمیم به تغییر رشته گرفت و ظرف همین چهار ماه خود را در رشته علوم انسانی آماده شرکت در کنکور کرد که با استفاده از سهمیه رزمندگان رتبه 27 را احراز نمود. او علاقه زیادی به اشعار عرفانی داشت و شعرهای زیادی را هم از حفظ بود که گاهی در صحبت با برادران از آنها استفاده می نمود که غالباً مقصودش را نمی فهمیدند.

او ابهت خاصی داشت چنانچه افرادی که در سر کوچه ها مشغول کارهای لغو و باطل بودند با دیدن محسن خود را کنار می کشیدند و از دید او غائب می شدند ولی در عین حال متواضع بود و به بچه های کوچک هم سلام می کرد هیچگاه از خودش تعریف نمی کرد و حتی دوست نداشت از او عکس بگیرند. اگر برای کسی نامه می نوشت برای تذکر و هدایت او بود به همین جهت وقتی به نامه هایی که برای دوستانش نوشته بود دست می یافت آنها را برمی داشت و پیش خودش نگهداری می کرد و نمی خواست که با نوشتن این کلمات برای خود کسب منزلتی کند. محسن عاشق حضرت سیدالشهدا بود در روضه خوانی برای شان سخت می گریست و بسیار دوست داشت که با لب تشنه شهید شود بهمین جهت در مآموریت های سخت و مشکل آب با خودش بر نمی داشت. او فردی مقاوم بود و در مشکلات صبور. چنانچه حتی در موقع شهادتش به دوستی که همراه او بود می گوید تو برو مأموریت را انجام بده من خودم می روم به پشت خط.

او عاشق شهادت بود و چند روز قبل از شهادتش در یک جلسه دعا به شوخی به دوستانش می گوید من اینقدر توی عملیات ها شرکت کردم حتی یک ترکش ریز هم نخوردم خدایا یک تیری روزی بفرما و بقیه در حالیکه می خندیدند آمین می گویند و بالاخره آن همه دعا برای شهادت به استجابت خداوند تعالی رسید. امید است که همه علاقمندان به اسلام و راه شهیدان ادامه دهنده مسیر او باشند. چنانچه او به خانواده شهیدی گفته بود: “اگر شهید شما رفت من و یارانم راه او را ادامه خواهیم داد “. و نیز گفته بود: “یا بمانیم تا انقلاب شهید شود یا شهید شویم تا انقلاب بماند. او خودش را فدا نمود تا انقلاب بماند. والسلام علیکم ورحمةالله و برکاته “

خاطره ارسالی از علی زارعی طوسی


یک دیدگاه
  1. * خاطره ای از دوست و همرزم شهید محسن زارعی طوسی

    یکی از دوستان محسن نقل می کند که یک شب در مسجد وقتی بچه ها جهت نگهبانی اعزام شدند و بقیه خوابیدند من و محسن بیدار ماندیم و در خلوت و تاریکی مشغول صحبت شدیم از من پرسید تا بحال زیارت وارث را خوانده ای؟ جواب دادم یکی دو بار با چشمانی درخشان از فرط شوق و لبانی خندان و مسرور گفت: السلام علیک یا وارث آدم صفوةالله السلام علیک یا وارث… و آنوقت توضیح میداد که می دانی که چرا آمده است آدم صفوةالله؟ راستی آدم را از میان چه کسانی برگزیده اند. مگر اولین مخلوق انسی نبود؟

    چرا آمده موسی کلیم الله؟ موسی که در کودکی آتش در دهان نهاده بود و درست نمی توانست صحبت کند و برای صحبت نیازمند برادرش هارون بود و راستی هم صحبتی با خدا به چه معناست؟ و چگونه عیسی روح خداست؟ و محمد (ص) حبیب خداست؟ و حسین (ع) چگونه وارث همه اینهاست؟ عشق و علاقه محسن به دعا باعث شده بود که در دوران خدمت سربازی محیط آنجا را نیز با انواع ادعیه مأنوس کند. در واحد اطلاعات و عملیات هم که بود بسیاری جلسات دعا برپا می نمود.

    وقتی در مشهد بود تنها جایی که یقیناَ می دانستی محسن آنجاست یکی جلسات دعای کمیل شب جمعه بود و دیگری نماز جمعه. همین علاقه وافر او به دعا بود که شب جمعه را برای او قدر و منزلت خاصی بخشیده بود. یکی از دوستان محسن در این مورد می گوید: “محسن یک معنویت خاصی داشت و اکثر شب ها او را در بیابان ها و در گوشه و کنار پیدا می کردیم که در حال عبادت و نماز شب و تضرع جستن به درگاه باری تعالی بود. یکی دیگر از صفات محسن همان مسئله تولی و تبری است همانکه ائمه ما می فرمایند دین چیزی غیر از حب و بغض نیست دین غیر از دوست داشتن مردان خدا و اولیاء خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا نمی باشد. ”

    محسن کسانی که در خط انقلاب بودند را بسیار دوست می داشت و به آنها کمک می کرد و سعی در برطرف کردن گرفتاری های آنان داشت در جبهه و پشت جبهه به دیدار آنها می رفت. عشق و علاقه عجیبی به رهبر انقلاب امام بزرگوار امت داشت با شنیدن نام ایشان اشک در چشمانش حلقه می بست اگر کسی به ایشان اهانتی می کرد با او قطع رابطه می کرد در جلسات و کلاس هایی که خاتمه آن برای امام امت و رزمندگان اسلام دعا نمی کردند شرکت نمی کرد. در برخوردهای جمعی بسیار خوش رو و با محبت با افراد برخورد می نمود چنانچه افراد در همان برخوردهای اولیه شیفته او می شدند و بگونه ای با دوستانش تماس می گرفت که هر یک تصور می کرد بهترین دوست اوست و در مقابل با کسانیکه در خط انقلاب نبودند و با انقلاب دشمنی می کردند بشدت مخالفت می نمود.

    مخالفت محسن با گروه های مخالف انقلاب، دشمنی بی اساس و بدون آگاهی نبود بلکه از روی آگاهی و شناخت بر علیه آنها مبارزه می نمود.کتاب های آنها را می خواند و نکات ضعف آنها را استخراج می نمود تا نگذارد افرادی ناآگاه به طرف آنها کشیده شوند. بغض و کینه محسن را می توان در قسمتی از نامه ای که برای یکی از دوستانش نوشته حس کرد او چنین می نویسد: “ملت رنجدیده و مسلم ایران در زمانی زندگی می کنند که استکبار جهانی از هر سو متحداً و متفقاً هجوم آورده که نهال نوپای انقلاب را بخشکانند. دشمنان غدار به طرق مختلف خواسته اند به اهداف شوم خویش دست یابند بوسیله حمله نظامی طبس کودتای نوژه وارد نمودن عناصر لیبرال در پست های کلیدی مملکت سعی در پیاده نمودن تز روشنفکرمآبانه برتری تخصص برایمان، محاصره اقتصادی و بالاخره جنگ تحمیلی و فعالیت های گروهک های ملحد و منافق به شیوه گوناگون 1- افراد نفوذی 2- تبلیغاتی 3-محکم کردن شریعتمداری 4- از بین بردن پایگاه رهبری در قلوب و اذهان مردم به وسیله تضعیف رهبری و همچنین قضیه انجمن حجتیه و مسئله مهدویت دروغین آنها 5- جلب افکار جوانان و جذب نیروهای خلاق و در عین حال ناآگاه و معصوم و قراردادن این نیروها در کانال تشکیلاتی که قبلاً برای آنها در نظر گرفته شده بود و نهایتاً مقابله مستقیم مسلحانه و حرکات چریکی و ایجاد رعب و وحشت در اذهان توده مردم بوسیله بمب گذاری و ترور اقشار مختلف مردم کوچه و بازار تا مسئولین عزیز مملکتی.

    دیگر از صفات بارز محسن در خدمت انقلاب بودن اوست. ابتدا در دوران تحصیلش توسط یکی از معلیمینش که بعد از انقلاب نماینده مجلس می شود با مسائل سیاسی آشنا می شود به مطالعه کتاب های دینی می پردازد و مطالبی که می آموزد به دیگران انتقال می دهد و در اوج اختناق طاغوت این سئوال را مطرح می کند که این چه اسلامی است که ما داریم؟ چرا احکام اسلام اجرا نمی شود؟ در دوران پیروزی انقلاب فعالانه در تظاهرات شرکت می کرد و بعد از انقلاب وارد بسیج شد در نگهبانی های شب شرکت می کرد و با برخوردهایی که داشت سعی می کرد از جنبه های اسلامی دیگر را بسازد. چنانچه برادران دوست داشتند پست نگهبانیشان با او باشد و او هم برای اینکه دل کسی را نشکند با تمام پست ها تا به صبح نگهبانی می داد.

    بعد از فرمایش امام مبنی براینکه ای کاش منهم یک پاسدار بودم وارد سپاه شد در کارهای محوله سعی می نمود دقت لازم را انجام دهد. از سال 59 تا 65 بارها و بارها به جبهه رفته و در آنجا به عضویت واحد اطلاعات و عملیات درآمد که بقول یکی از برادران آن واحد در اصل واحد ایثار و شهادت است و واحد شجاعت، توکل، معنویت و اخلاص و …

    محسن علاقه زیادی به دروس طلبگی داشت و مدتی را در حوزه مشغول خدمت شد در آنجا مسئولیت مهمی به او واگذار نمودند و به او درجه دادند بعد از سربازی وارد دانشگاه شد. دیگر از صفات بارز و آشنای محسن زهد و بی رغبتی او به مال دنیا بود. هیچگاه در صدد برنیامد برای خود چیزی اندوخته کند. لباس های ساده می پوشید و برایش مطرح نبود که چگونه غذایی بخورد و کجا بخوابد. هر چه داشت براحتی به دیگران می بخشید. از جبهه که بر می گشت پوتین و لباس های نظامی را برای استفاده دیگر برادران در همان جا می گذاشت. پول هایش را در کارهای خیر خرج می نمود. اوقات مرخصی سربازیش را بجای گذراندن در زندگی مرفه شهری به جبهه می رفت و در آنجا مرخصی را می گذراند او به فکر محرومین و مستضعفین بود به خانواده های آنها سر می زد و برای بچه های آنها هدیه می خرید و به آنها درس می داد و اگر به یکی از محرومین پولی قرض می داد در موقع بازگرداندن آن پول را قبول نمی کرد.

    محسن برای حلال و حرام خدا اهمیت خاصی قائل بود و بر سر سفره هایی که مال حرام در آن بود نمی نشست اگر از لباس هایش یک سال استفاده نمی نمود خمس آنها را می پرداخت. دیگر از نکات قابل توجه زندگی او علاقه و عشق به شهادت و شهدا بود. احترام خاصی برای آنها قائل بود و قدرشان را به خوبی می دانست. به بهشت رضا می رفت و وقتی از او سئوال می شد چرا اینقدر آنجا می روی؟ می گفت: آنجا نروم کجا بروم؟ شهدا به گردن ما حق زیادی دارند. آنها برای من معلم هستند و به ما درس ایثار و استقامت می دهند.

    از نامه های شهدا و وصیت نامه هایشان و … یادداشت هایی برمی داشت. گاه او را در کوچه و خیابان و حرم روبروی پوستری ایستاده می دیدیم که اشعار و نامه ها و وصیت نامه شهدا را می خواند و محو ایشان گشته و از خود بیخود شده است و وقتی براه می افتادیم، ناله ها و نجواها می کرد که حاکی از آتش درونش بود و گاه خاطراتش را از شهدا بازگو می کرد. شهیدانی چون حکمت پور که سر بر روی سینه اش می گذاشته و دعا می خوانده و می گریسته و درد دل می کرده و شهیدانی که حسین گویان با لبان تشنه به روی دست هایش و در آغوشش جان داده بودند.

    بعضی از شهدای محل را غسل داده بود. عده ای را در معراج شهدا ملاقات کرده بود، بوئیده بود، بوسیده بود و بوی عطر بهشتی را استشمام کرده بود. بسیار به دیدن خانواده شهدا می رفت. در مجلس شهید خدمت می کرد و پول هایش را در اینگونه مجالس خرج می کرد. شهدا را زنده می دانست و با ایشان مأنوس بود و بسیاری از دوستان نزدیکش شهید شده بودند و برای شان احساس دلتنگی می کرد. از بسیاری از شهدا قول شفاعت گرفته بود. به عیادت مجروحین می رفت برای شفای آنها بسیار دعا می کرد به دوستانش نیز توصیه دعا می کرد و دنبال داروهای نایاب برای آنها راه می افتاد.

    علاوه بر همه اینها او از هوش و استعداد سرشاری برخوردار بود با اینکه کم درس می خواند ولی شاگرد اول بود وقتی در دبستان هروی بود خواستند بخاطر دوری راه او را از آن مدرسه بردارند مسئولین مدرسه با این کار سخت مخالفت می کردند و خلاصه ده روز طول کشید تا توانستند مسئولین را راضی کنند که او از آنجا انتقال پیدا کند. دیپلمش را در وقتی گرفت که مدتی از سال را در جبهه بود او در هنگامی که 4 ماه بیشتر برای آماده شدن در کنکور وقت نداشت تصمیم به تغییر رشته گرفت و ظرف همین چهار ماه خود را در رشته علوم انسانی آماده شرکت در کنکور کرد که با استفاده از سهمیه رزمندگان رتبه 27 را احراز نمود. او علاقه زیادی به اشعار عرفانی داشت و شعرهای زیادی را هم از حفظ بود که گاهی در صحبت با برادران از آنها استفاده می نمود که غالباً مقصودش را نمی فهمیدند.

    او ابهت خاصی داشت چنانچه افرادی که در سر کوچه ها مشغول کارهای لغو و باطل بودند با دیدن محسن خود را کنار می کشیدند و از دید او غائب می شدند ولی در عین حال متواضع بود و به بچه های کوچک هم سلام می کرد هیچگاه از خودش تعریف نمی کرد و حتی دوست نداشت از او عکس بگیرند. اگر برای کسی نامه می نوشت برای تذکر و هدایت او بود به همین جهت وقتی به نامه هایی که برای دوستانش نوشته بود دست می یافت آنها را برمی داشت و پیش خودش نگهداری می کرد و نمی خواست که با نوشتن این کلمات برای خود کسب منزلتی کند. محسن عاشق حضرت سیدالشهدا بود در روضه خوانی برای شان سخت می گریست و بسیار دوست داشت که با لب تشنه شهید شود بهمین جهت در مآموریت های سخت و مشکل آب با خودش بر نمی داشت. او فردی مقاوم بود و در مشکلات صبور. چنانچه حتی در موقع شهادتش به دوستی که همراه او بود می گوید تو برو مأموریت را انجام بده من خودم می روم به پشت خط.

    او عاشق شهادت بود و چند روز قبل از شهادتش در یک جلسه دعا به شوخی به دوستانش می گوید من اینقدر توی عملیات ها شرکت کردم حتی یک ترکش ریز هم نخوردم خدایا یک تیری روزی بفرما و بقیه در حالیکه می خندیدند آمین می گویند و بالاخره آن همه دعا برای شهادت به استجابت خداوند تعالی رسید. امید است که همه علاقمندان به اسلام و راه شهیدان ادامه دهنده مسیر او باشند. چنانچه او به خانواده شهیدی گفته بود: “اگر شهید شما رفت من و یارانم راه او را ادامه خواهیم داد “. و نیز گفته بود: “یا بمانیم تا انقلاب شهید شود یا شهید شویم تا انقلاب بماند. او خودش را فدا نمود تا انقلاب بماند. والسلام علیکم ورحمةالله و برکاته “


دیدگاه شما

امام و شهدا

رسانه‌ها و مطبوعات خارجی بیانات امروز رهبر معظم انقلاب اسلامی را درباره جنایات جنگی رژیم صهیونیستی در غزه و هشدار ایشان درباره «بی‌تاب کردن» ناگزیر ملل مسلمان و نیروهای مقاومت از وضع موجود مورد توجه قرار دادند.

به گزارش ایسنا، سخنان امروز حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار حدود هزار نفر از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور درباره جنگ غزه و جنایات جنگی رژیم صهیونیستی مورد توجه رسانه‌ها و مطبوعات خارجی قرار گرفت که در ادامه به مواردی از آن‌ها اشاره می‌شود.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات امروزشان قضایای جاری فلسطین را جنایت عیان رژیم صهیونیستی و نسل‌کشی آشکار در مقابل چشم همه جهانیان خواندند و گفتند: اعتراض مسئولان برخی کشورها در مکالمات خود با مسئولان ما این بوده که چرا فلسطینی‌ها غیرنظامیان را کشته‌اند؟ این حرف خلاف واقع است چرا که ساکنان شهرک‌ها غیرنظامی نیستند و مسلح هستند ولی با حتی فرض غیرنظامی بودن، چه تعداد از آنها کشته شدند و چه تعداد از غیرنظامیان فلسطینی این روزها به شهادت رسیده‌اند؟
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: رژیم غاصب صد برابر آن تعداد، یعنی چند هزار زن و بچه و پیر و جوان غیرنظامی را در این چند روز کشته است و با بمباران مراکز پر جمعیت و ساختمان‌هایی که می‌داند محل سکونت غیرنظامیان است، جلوی چشم مردم دنیا در حال جنایت است.

تا آسمان عشق

بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿١﴾ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿٢﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا ﴿٣﴾

ادب عاشقی

سراپا وسعت دریا گرفتند

همان مردان که در دل جا گرفتند

تمام خاطرات سبزشان ماند

به بام آسمان مأوا گرفتند

به دوش ما چه ماند اى دل، که وقتی

خدا را شاهدى تنها گرفتند

چه شد اى دل، که در این راه رفته‏

جواز وصل را بى ما گرفتند

مگر مردان غریبى میپسندند

غریبانه ره دریا گرفتند!

 

دبیرخانه شهدای دانشجو
تعداد شهدا
۳۰۵۸ شهید
آخرین مطالب
نظرات
بایگانی نظرات

Printed from: http://shahidedanesh.ir/6955/

Scan to visit this page: