شهید دانشجو عمران پستی
نام پدر : محمدعلی
تاريخ تولد: 19 آذر 1338
محل تولد: هشتچین خلخال
رشته تحصيلي: جامعه شناسی
نام دانشگاه : تهران
تاريخ شهادت : 9 اسفند 1362
محل شهادت:جزیره مجنون
عمليات:
خلاصه زندگينامه شهيد عمران پستي
شهيد عمران پستي در 19 آذر 1338 در هشتجين خلخال به دنيا آمد .تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در زادگاهش گذراند . به عنوان شاگرد ممتاز شناخته شد .از اين رو توانست در اردبيل در رشته جامع كه مخصوص
شاگردان ممتاز علمي آن زمان بود درسش را ادامه دهد.او ديپلم خود را در سال 57 در رشته رياضي فيزيك اخذ كرد.بعد از شركت در آزمون سراسري دانشگاه در رشته جامعه شناسي دانشگاه تهران پذيرفته شد .ايام تحصيل در دانشگاه را در حالي مي گذراند كه روند اوضاع كشورش انقلابي و تظاهراتي بود و درون او برافروخته از شور و مبارزه .
در هنگام تعطيل شدن دانشگاه و شروع اعتصابها به زادگاهش بازگشت و مبارزات خود را از تهيج دوستان و جوانان تا ابتكاراتش در پخش اعلاميه و غيره در هشتجين دنبال كرد .از اين رو مورد تعقيب قرار گرفت .اما همراهي مردم با تحصن وي در مسجد مانع از دستگيري او گرديد.
بعد از پيروزي انقلاب به دانشگاه بازگشت و در رديف پيروان خالص خط امام قرار گرفت .بعد از ايفاي نقش خود در ماجراي لانه جاسوسي آمريكا؛ درخواست خود را مبني بر انصراف از تحصيل در تاريخ 15/7/58 به دانشگاه تقديم كرد و به عضويت سپاه پاسداران تهران در آمد.در واحد گزينش آنجا عهده دار مسئوليت شد.
وی مسئوليت فرماندهي گردان حبيب بن مظاهر از لشگر 27 رسول الله را به عهده گرفت .با ياران و همرزمانش همگام بود تا اينكه در عمليات خيبر به شدت زخمي شد.
با اين حال اين يار خستگي ناپذير مسئوليت فرماندهي را تا لحظه شهادت از دوش نيافكند و با بيسيم همراهان را همرزمي مي كرد تا اينكه در تاريخ9 اسفند 1362 به آرزو و افتخار بي غسل و كفن شدنش رسيد .
گزيده اي از وصيت نامه شماره 1 شهيد عمران پستي
هيچ انساني خود را به هلاكتي كه به عنوان هلاكت باور داشته باشد نمي اندازد مگر اينكه هلاكتي به عنوان باور شده باشد .حتي كسي كه خودكشي مي كند… زنده ماندن در وضع خودش را هلاكت مي پندارد … از اين رو ميزان باور هر كس از كيفيت و نوع اعمالش پيداست اگر كسي نجاتي را تبليغ ميكند ولي تكاليفي كه از زندگيش انجام مي دهد رساننده او به آن نجات نيست : از دو حال خارج نيست يا جاهل و غافل از حاصل تكاليفش مي باشد يا خودش آن نجاتي را كه تبليغ مي كند به عنوان نجات باور ندارد … پس اين طور نباشد كه ما نيز بر سر راه اسلام بايستيم و نجاتها و هلاكتهاي اسلام را معرفي كنيم ولي عملكردمان نشان از باورهاي ديگر بدهيد چون اگر واقعا باور كرده باشيم مسلماً نجاتهايش را برمي گزينيم ومحال است قدم در راه هلاكتهايش بگذاريم .البته هيچ كس نجات حقيقي را درك نخواهد كرد مگر علم درست و مطابق با واقعي از عالم هستي و حقايق آن و مبدأ و معاد آن و قوانين حقيقي حاكم بر آن كسب كرده باشد و عملش , درست و بد, يقيني نخواهد بود.
مگر از روي عقل خدادادي و بدون آميختگي به خيال و وهم و از روي برهان باشد و معارف رسيده از قرآن كريم و اهل بيت چون نورافكني باشد كه افقهاي دور را براي كاوشهاي عقلي روشن مي سازد نه اينكه مبتكرانه عقل ناقص خويش را ميزان قرار دهد….
اي مردم مگر كاروان شهدا را نمي بينيد؟ پس چرا به اين كاروان نمي پيونديد؟ مگر مقام شهدا را باور نداريد ؟ مگر نمي خواهيد نجات پيدا كنيد ؟ بعضي ها انگار خوابند ! چنان بي خيالند كه انگار معادي در كار نيست اين خداوند است كه مي گويد : الا يظي اولئك انهم مبعوثون ليوم عظيم يوم يقوم لرب العالمين , واقعا به اين سوال چه جوابي مي دهيد؟ بعضي ها از مرگ مي ترسند عده اي فرق بين مرگ و شهادت نمي بينند .مگر قرآن نفرمود و لئن قتلتم في سبيل الله اومتم لمغوه من الله و درجه خير مما يجمع, مگر به احاديث در باب شهادت در راه خدا برنخورده ايد آخر به سوي اين دنيا مي دويد در حالي كه نظام عالم بدست من و شما نمي چرخد… چرا در اطاعت امر خدا كه فرموده سارعوا الي مغفره من ربكم و جنه عرضها السموات و الارض لنگان و افتان مي رويد؟…
… گرچه در ايام حيات خود سودي از من به اسلام نرسيده و از اين لحاظ در پيشگاه حق شرمنده ام ولي اگر جنازه ام به دست شما نرسيد به مادر و همسرم و ديگر عزيزانم يادآوري كنيد آن جريان مادري را كه سر بريده فرزندش را در يكي از جنگهاي اسلام برايش آورده بودنند گرفت و بسوي ميدان نبرد پرت كرد و گفت من آن سري را كه در راه خدا داده ام پس نمي گيرم … اگر در اين راه مقدس خداوند متعال بر من منت نهاد و جان ناقابلم را گرفت و با ريزش خونم تطهير كرد .
پدر و مادرم و خواهران و برادران و همسرم و خانواده ايشان بايستي مورد تكريم و احترام مردم قرار گيرند.
و اين را در خور فضيلتي بر مردم شمارند…. در اين شهادت و مراسم آن سعي كنيد كه با امام حسين(ع) و حضرت فاطمه(س) و حضرت زينب(س) انس و الفت بگيريد و با آنها در خلوت راز بگوئيد و بر اين انسانها مواظبت و مداومت نمائيد. آنها بهترين دوستان هستند و آنها كلام ما را مي شنوند و سلام ما را جواب مي دهند ولي گوشهاي ما محجوب است و جواب آنها را نمي شنود.سعي كنيد كه حب اين بزرگواران را در دل خود جاي دهيد در روايات وارد شده و بقربكم ارجو نجاه من الله .كه فقط محبين اين خاندان مي توانند اميد نجات در دنيا و آخرت را داشته باشند و اميد شفاعت برند.
فرازي از وصيت نامه دوم شهيد عمران پستي
… هر چه به من تعلق داشت فعلا كه دارم وصيت نامه مي نويسم دراختيار همسرم قرار مي دهم .لذا در رابطه با هر چه در خانمان هست مي توانند در اختيار كسان ديگر قرار دهند يا خودشان استفاده نمايند.خصوصاً چيزي اگر در خانه مان مصرف درست و حسابي نداشته باشد مثل كتابهاي سطح بالا و به زبان عربي كه اگر در حد استفاده ايشان نبود به مراكزي كه واقعا نياز دارند هديه شود نه به جايي كه آنجا هم بدتر مصرفي نداشته باشد و فقط خاك بخورند .بلكه به جايي مثل كتابخانه هاي حوزه هاي علميه هديه شود .در راجع به فرايض واجبه ام و قضاي اعمالم …در مورد انجام اين فرائض همسرم را وصي مي گيرم تا ايشان به هر صورتي كه ممكن است انجام نمايند.