شهید دانشجو سیدابوالحسن موسوی خورشیدی
نام پدر : سید علی اكبر
تاريخ تولد: 2 تیر 1339
محل تولد: روستای خورشید کلا – توابع بهشهر
رشته تحصيلي: مهندسی برق
نام دانشگاه : علم و صنعت ایران
تاريخ شهادت : 18 فروردین 1362
محل شهادت: سانحه رانندگی
عمليات:
زندگی نامه شهید
شادروان سیدابوالحسن موسوی خورشیدی متولد ۱۳۳۹ که به دلیل استعداد سرشار در سال ۱۳۵۵ وارد دانشگاه علم و صنعت-مهندسی برق و الکترونیک شده و در همان سال با پیوستن به فعالیتهای دانشجویی در اعتراض به سفر کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا دستگیر و به دلیل کمی سن، در زندان اطفال زندانی می شود. با تعطیلی دانشگاهها همراه جمعی از دوستان به آموزش و پرورش کردستان اعزام گردید. در مدت کوتاه پس از آن، بعلت توان تحلیلی و فهم هوشمندانه از شرایط و اوضاع کردستان، توسط ارسطو و اصغرنیا، استانداران وقت کردستان بعنوان مشاور سیاسی-امنیتی منصوب و همکاری داشته اند. در سال ۶۱ به ستاد مرکزی سپاه پاسداران دعوت به همکاری شدند. در مدت همکاری با سپاه پاسداران نقش بسزایی در تحلیل و مبارزه با حرکتهای تروریستی داشته اند که متاسفانه بهنگام برگشت از ماموریت، طی سانحه ایجادی در صبحگاه ۱۸ فروردین ۱۳۶۲ به لقاء الهی پیوستند.
وصیت نامه شهید
وصیت نامه شهید سیدابوالحسن موسوی خورشیدی
«بسم الله الرحمن الرحیم» « الحمد لله رب العالمین و الحمد لله الذی یؤمن الخائفین و ینجی الصالحین و یرفع المستضعفین و یضع المستکبرین ویهلک ملوکا و یستخلف آخرین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین والسلام علی زعیم المله و الدین نائب الامام، الامام خمینی . » ( ستایش برای خداوندی است که ترسندگانش را امنیت و صالحین را نجات میبخشد، مستضعفین را بالا کشیده و مستکبرین را تباه میسازد پادشاهان را به هلاکت رسانده و دیگران را جانشین آنها میگرداند و سلام خدا بر سرور و نبی ما محمد (ص) و خاندان طیب و معصوم او و سلام بر زعیم ملت و دین ما، نائب الامام ، الامام خمینی ) درود بر شهدای انقلاب اسلامی و تمامی رزمندگان اسلام در جبهههای جنگ تحمیلی و سایر جبهههای خارجی و داخلی که گوی سبقت را در ایمان به عقیده و جهاد در راه آن از ما ربودند و به قول امام آنها همین بس که محبوب خدا هستند (ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص) و همچنین سلام بر امت اسلام و حزبالله که واقعیت بارز آن، امروز در میهن اسلامی ما ایران متجلی گشته است، امتی که در این انقلاب، اثبات کرده است که در پهنه جهان و بلندای زمان، برای بشریت اسوه گردیده و بالاترین فراز را در جوامع انسانی تاکنون پدید آورده است. (وکذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس …) امتی که به قول امام، ایثار در آن به حد رشد رسید و مسیر تاریخ را عوض کرد و با نفی شیطان درون و برون و بزرگ و کوچک میرود تا چهره خاورمیانه و جهان را دگرگون سازد. امروز مستکبرین، جهان را بر مستضعفین تنگ کردهاند، قدس عزیز در چنگال امپریالیسم و صهیونیسم گرفتار است، شیطان بزرگ سودای جهانخوارگی دارد و رقیب به اصطلاح خلقی او نیز این بار به اشغال افغانستان دست یازیده و تجاوزگری را پیشه خود ساخته است در نتیجه حاکمیت این ابلیسان بر انسانهای عصر ما پدیدههائی چون دیکتاتوری و تجاوزکاری، استثمار جهالت، وابستگی های ذلت بار و فساد در اخلاق را که کثیفترین پدیدههای جهان هستند به اوج خود رسانیده و چهره جهان را که خداوند تبارک و تعالی زیبا آفریده است (الذی احسن کل شی خلقه) اینان زشت نمایاندهاند. چراکه اینان (هم شرق و غرب) استوانه حیات خویش را بر پایه مادیت بناکردهاند. غرب با شعار دموکراسی و آزادیخواهی تجلی اوج استثمار و فساد و طغیان گشته و شرق با شعار سوسیالیست میخواهد عدالت اجتماعی را به سبک مکانیکی تحقق بخشد، از اینرو مارکسیست خود به مظهر دیکتاتوری و انحراف تبدیل شده، انسانیت را به ستایش ابزار نشانده و با مسخ ارزشهای انسانی سراب راه رهائی انسان گردیده است. اما انقلاب اسلامی در زمان اینهمه فتنه و توطئه، راه نوینی را در پیشروی بشریت به تنگ آمده از شرق و غرب گشوده است. این انقلاب الهی میخواهد که آزادی واقعی و عدالت اجتماعی را در پرتو معنویت تحقق بخشد چراکه تحقق این دو، نه بر پایه مادیت بلکه فقط در سایه معنویت و اخلاق امکان پذیر است. این انقلاب الهی که قبل از هر چیز یک انقلاب فرهنگی است به مستضعفین عالم و نوع انسان پیام میدهد که مقدمه هر قیام و تغییر سرنوشت، آزاد کردن نفوس، از شر ابلیسهای درون و تزکیه دائمی است (ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما به انفسهم) و رهبرش صدای رسایش را به گوش همگان میرساند که ای دریای بیکران انسانها بپاخیزید و حق خود را از مستکبرین بگیرید که این قرن، قرن پیروزی مستضعفین بر مستکبرین است و وعده خداوند است که اگر ایمان باشد، یاوران دین خدا و نظام خدایی بر همه مرام ها و نظام ها غالب میگردند (هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله) و گویا رسالت تحقق این اصل قرآنی را خداوند بر دوش آن امتی از اسلام نهاده است که نوجوانان سیزده سالهاش به رهبری رهبر میرسید و در بازگشت به فطرت خویش، پرشکوهترین حماسهها و عظیمترین ایثارها را میآفرینند، آری انقلاب اسلامی هم اکنون با شعار نه شرقی و نه غربی خویش، ناقوس مرگ ابرقدرتها را مینوازد و امت اسلام و حزبالله نیز با نثار خون خویش، حقانیت این شعار را امضا کرده و زمان حاکمیت آن را نزدیک میسازند چراکه به پیروزی اسلام مؤمن هستند. امت اسلام و حزبالله در داخل کشور نیز موفق شدهاند که تمامی جریانات محارب و التقاطی و الحادی را به انزوا و نابودی بکشاندند و با تزکیه این ناخالصیها از درون خویش پیروزیهای بزرگتر خود را تضمین نمایند، به طوری که سران منافقین خلق نابود شده و یا اینکه آغوش امپریالیسم را به گرمی میفشارند، لیبرالها و ملیگراها از بختیار مزدور تا بنیصدر مکار، قبل از آنها در آن آغوش جای گرفته بودند بعضی مارکسیستها و سایر گروههای الحادی روسی مثل حزب توده و اکثریت دموکراتهای کنگره چهارم پس از خیانتهای بیشمار اینک منافقانه خنجر را به نیام کرده و آهنگ تسلیم مینوازند، التقاطیون منحرف جنبش مسلمانان مبارز و دار و دسته میثمی سکوت را پیشه خود کردهاند، کوردلانی نظیر فرقان و آرمان و ارشاد ریشهشان کنده شده و پیکار و کومله و دمکرات و اقلیت و سایر جوجه کمونیستهای آمریکائی نیز طعم واقعی و تلخ شکست را میچشند. همچنین مرتجعینی که لباس گشاد مرجعیت را بر تن خود دوخته بودند پرده ریا و نفاقشان دریده شده و دیگر همپالکیهای آنها هم که خود را برتر از امام میدانند و یا آنهائی که اسلام را مدافع سرمایهداران و فئودالها نشان میدهند نیز به زودی به سرنوشت همینها دچار شده و مطرود خواهند گشت، چراکه امت اسلام و حزبالله ایمان دارند هر نیرویی که بر علیه انقلاب اسلامی و ثمره ارزشمند آن جمهوری اسلامی عمل کند مسلماً زمینه ساز حاکمیت مجدد آمریکا، این شیطان بزرگ و دشمن اصلی ما گردیده است، چراکه امت اسلام و حزبالله با تمسک به تشیع سرخ و اسلام ناب و اصیل، تمامی جریانات انحرافی چپ و راست را نفی کرده و با تکیه براصل اساسی ولایت فقیه وتجربه طولانی مبارزه، خط امام را به عنوان میزان برگزیده است و به اصالت و حقانیت پیروزی آن ایمان دارد. آری این امت میخواهد با فارغ شدن از تفالههای شرق و غرب رسالت سنگین خود را در تغییر مسیرتاریخ بر دوش گرفته و اصل غالبیت دین خدا را بر تمامی نظامها و مرام های استکباری و انحرافی به مصداق نشاند. امت اسلام قصد دارد با نابودی رژیم بعث در جنگ تحمیلی، راه کربلا را بگشاید، میخواهد مکه را آزاد سازد و إنشاءالله یک روزی به امامت خمینی در قدس نماز بخواند و به رهبری امام خمینی این انقلاب الهی را تا ظهور امام مهدی روحی لهالفداء استمرار بخشد، تا به دست توانای آن آخرین امام و بقیهالله، حکومت واحد و جهانی بر پایه اسلام تشکیل و عدالت در سراسر جهان جاری شود و در نهایت بشر به اخلاق خدایی متخلق شود. نشانههای چنین پیروزیهائی در ادامه و گسترش انقلاب اسلامی از هم اکنون نمایان است. إنشاءالله اولین جمهوریهای اسلامی در عراق استقرار خواهد یافت به خصوص کشورهای مسلمان عربی خاورمیانه در آستانه یک تحول عظیم هستند تحولی که به حضور ابرقدرت ها به خصوص صهیونیستهای غاصب در این منطقه خاتمه خواهد داد و حاکمیت اسلام را تثبیت خواهد نمود. ” [مثل]کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء توتی اکلها کل حین باذن ربها و یضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون و مثل کلمة خبیثة کشجرة خبیثه اجتثت من فوق الارض مالها من قرار یثبت الله الذین امنوا بالقول الثابت فی الحیوة الدنیا و فی الاخرة و یضل الله الظالمین و یفعل الله ما یشاء “ این راه راهی است که امت اسلام از قرآن آموخته است و یکپارچه و منسجم خمینی را به امامت خویش برگزیده و با ایمان به اصل شهادت تا پیروزی نهائی آنرا ادامه میدهد راهی که من به آن عشق ورزیده و از روی شناخت به حقانیت آن ایمان داشته و آرزو دارم با یک هجرت خدائی تا مرز شهادت در آن پیش روم اگر خداوند این هدایت و سعادت را نصیبم گرداند. إنشاءالله . این راه راهی است که در آن مرگ و زندگی و شکست و پیروزی معنائی خارج از عرف معمول جهان دارد، آری در این راه مقدس شکست آنست که انسان از عقیده و ایمان خویش دست کشیده و در مقابل دشمن خدا تسلیم شود و پیروزی آنست که انسان از عقیده و ایمان خویش تا به آخر دفاع کند خواه غالب شود و خواه مغلوب خواه بکشد و خواه کشته شود. چنانکه امیرالمؤمنین علی(ع) در مفهوم مرگ و زندگی می فرماید الحیاة فی موتکم قاهرین و الموة فی حیاتکم مقهورین … یعنی زندگی در آنست که بمیرید اما پیروز [باشید] و مرگ در آنست که زنده باشید در حالی که شکست خوردهاید مسلم است که در این سخن مولا، شکست و پیروزی به معنایی به کار رفته است که به آن اشاره گردیده است و به همین معنی است که امام خمینی میفرماید: ما در کشتن و کشته شدن پیروزیم و از اینجاست که ارزش فیض عظیم شهادت روشن میشود به این معنا که شهادت، اوج پیروزی و به دست آوردن عین حیات است و ملاقات خدا را در پیش دارد. « و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون » بر اساس این بینش، انسان جهان را به مادیت و دنیا محدود نمیبیند بلکه معاد و قیامت را به عنوان واقعیت مسلم پیش روی خود حس میکند و مرگ سرخ را بر زندگی ذلت بار ترجیح میدهد چنانکه میبینیم امروز سراسر ایران صحنههای باشکوه آزمون این اندیشه در میدان عمل گردیده است و جوانان ما فریاد هل من ناصر ینصرنی امام حسین (ع) را پاسخ لبیک گفته و عاشورای او را تکرار میکنند و در تمامی جبهه های داخلی و خارجی به خصوص جبهه جنگ تحمیلی بعث عراق حماسه و ایثار میآفرینند و با شهادت خویش، پیروزی حتمی حق را رقم میزنند و مطمئن و راضی هستند که به سوی پروردگارشان رجعت می کنند (یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی) آری آنان در جمع بندگان واقعی خدا داخل میشوند بندگانی که خدای بزرگ رضایت خویش را از آنان صریحاً اعلام میکند و به راستی چه پیروزی و سعادتی از چنین یقینی بالاتر وجود دارد؟ مگر غیر از این است که بزرگترین پیروزی و سعادت انسان در طول حیات، تخلق به اخلاق خدایی و کسب رضایت پروردگار است؟ ” بارالها، خدایا آیا من صلاحیت دارم که از اینهمه فضل و نعمت تو نصیبی داشته باشم؟ آیا من سعادت دارم که از آن نفسهای مطمئنهای باشم که راضی به سوی تو رجعت کنم و تو هم از من راضی باشی؟ آیا من هم از آن جمع بندگان واقعی تو بوده و ملاقات تورا در پیش روی خواهم داشت؟ خدایا من هرچه محاسبه میکنم حساب من پاک نیست و احساس میکنم که در مقابل نعمات تو خدمتی به اسلام و انقلاب نکردم، آیا شهادت رزق من خواهد شد، که قلب من به آن آرام گیرد و اطمینان یابد؟ « سید ابوالحسن موسوی خورشیدی» 2 فروردین 1362
برگرفته ازوب سایت نهادنمایندگی مقام معظم رهبری دردانشگاه ها
4 دیدگاه
عموی بزرگوارم روحت شاد.آرزوکرده بودی شهادت رزق تو گردد که شداما نگفتی اگه بری فامیل ها،دوستان،آشنایانت وهرکسی که فقط یک بار ملاقاتت کرد،تو نباشی چه بلایی به سرش می آد(آنکس که توراشناخت جان راچه کند………..)حسن جان رفتی اما چه رفتنی!!!چه تشیع جنازه ای!!!چه دوستان بزرگواری!چه حرمت واحترامی!هنوز که هنوزه هر کس که تورو می شناسه فراموشت نکرده. اون حالت کاریزماتیکت!اون حجب وحیات.اون سنگینی و وقارت.اون هوش استعدادت!!!الان جات خالیه!خیلی هم خالیه!!خیلی خیلی خالیه!!!ای جونم به قربونت……………….
وصيت نامه شهيد سيدابوالحسن موسوي خورشيدي
«بسم الله الرحمن الرحيم» « الحمد لله رب العالمين و الحمد لله الذي يؤمن الخائفين و ينجي الصالحين و يرفع المستضعفين و يضع المستكبرين ويهلك ملوكا و يستخلف آخرين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين المعصومين والسلام علي زعيم المله و الدين نائب الامام، الامام خميني . » ( ستايش براي خداوندي است كه ترسندگانش را امنيت و صالحين را نجات ميبخشد، مستضعفين را بالا كشيده و مستكبرين را تباه ميسازد پادشاهان را به هلاكت رسانده و ديگران را جانشين آنها ميگرداند و سلام خدا بر سرور و نبي ما محمد (ص) و خاندان طيب و معصوم او و سلام بر زعيم ملت و دين ما، نائب الامام ، الامام خميني ) درود بر شهداي انقلاب اسلامي و تمامي رزمندگان اسلام در جبهههاي جنگ تحميلي و ساير جبهههاي خارجي و داخلي كه گوي سبقت را در ايمان به عقيده و جهاد در راه آن از ما ربودند و به قول امام آنها همين بس كه محبوب خدا هستند (ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص) و همچنين سلام بر امت اسلام و حزبالله كه واقعيت بارز آن، امروز در ميهن اسلامي ما ايران متجلي گشته است، امتي كه در اين انقلاب، اثبات كرده است كه در پهنه جهان و بلنداي زمان، براي بشريت اسوه گرديده و بالاترين فراز را در جوامع انساني تاكنون پديد آورده است. (وكذلك جعلناكم امه وسطا لتكونوا شهداء علي الناس …) امتي كه به قول امام، ايثار در آن به حد رشد رسيد و مسير تاريخ را عوض كرد و با نفي شيطان درون و برون و بزرگ و كوچك ميرود تا چهره خاورميانه و جهان را دگرگون سازد. امروز مستكبرين، جهان را بر مستضعفين تنگ كردهاند، قدس عزيز در چنگال امپرياليسم و صهيونيسم گرفتار است، شيطان بزرگ سوداي جهانخوارگي دارد و رقيب به اصطلاح خلقي او نيز اين بار به اشغال افغانستان دست يازيده و تجاوزگري را پيشه خود ساخته است در نتيجه حاكميت اين ابليسان بر انسانهاي عصر ما پديدههائي چون ديكتاتوري و تجاوزكاري، استثمار جهالت، وابستگي هاي ذلت بار و فساد در اخلاق را كه كثيفترين پديدههاي جهان هستند به اوج خود رسانيده و چهره جهان را كه خداوند تبارك و تعالي زيبا آفريده است (الذي احسن كل شي خلقه) اينان زشت نماياندهاند. چراكه اينان (هم شرق و غرب) استوانه حيات خويش را بر پايه ماديت بناكردهاند. غرب با شعار دموكراسي و آزاديخواهي تجلي اوج استثمار و فساد و طغيان گشته و شرق با شعار سوسياليست ميخواهد عدالت اجتماعي را به سبك مكانيكي تحقق بخشد، از اينرو ماركسيست خود به مظهر ديكتاتوري و انحراف تبديل شده، انسانيت را به ستايش ابزار نشانده و با مسخ ارزشهاي انساني سراب راه رهائي انسان گرديده است. اما انقلاب اسلامي در زمان اينهمه فتنه و توطئه، راه نويني را در پيشروي بشريت به تنگ آمده از شرق و غرب گشوده است. اين انقلاب الهي ميخواهد كه آزادي واقعي و عدالت اجتماعي را در پرتو معنويت تحقق بخشد چراكه تحقق اين دو، نه بر پايه ماديت بلكه فقط در سايه معنويت و اخلاق امكان پذير است. اين انقلاب الهي كه قبل از هر چيز يك انقلاب فرهنگي است به مستضعفين عالم و نوع انسان پيام ميدهد كه مقدمه هر قيام و تغيير سرنوشت، آزاد كردن نفوس، از شر ابليسهاي درون و تزكيه دائمي است (ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما به انفسهم) و رهبرش صداي رسايش را به گوش همگان ميرساند كه اي درياي بيكران انسانها بپاخيزيد و حق خود را از مستكبرين بگيريد كه اين قرن، قرن پيروزي مستضعفين بر مستكبرين است و وعده خداوند است كه اگر ايمان باشد، ياوران دين خدا و نظام خدايي بر همه مرام ها و نظام ها غالب ميگردند (هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله) و گويا رسالت تحقق اين اصل قرآني را خداوند بر دوش آن امتي از اسلام نهاده است كه نوجوانان سيزده سالهاش به رهبري رهبر ميرسيد و در بازگشت به فطرت خويش، پرشكوهترين حماسهها و عظيمترين ايثارها را ميآفرينند، آري انقلاب اسلامي هم اكنون با شعار نه شرقي و نه غربي خويش، ناقوس مرگ ابرقدرتها را مينوازد و امت اسلام و حزبالله نيز با نثار خون خويش، حقانيت اين شعار را امضا كرده و زمان حاكميت آن را نزديك ميسازند چراكه به پيروزي اسلام مؤمن هستند. امت اسلام و حزبالله در داخل كشور نيز موفق شدهاند كه تمامي جريانات محارب و التقاطي و الحادي را به انزوا و نابودي بكشاندند و با تزكيه اين ناخالصيها از درون خويش پيروزيهاي بزرگتر خود را تضمين نمايند، به طوري كه سران منافقين خلق نابود شده و يا اينكه آغوش امپرياليسم را به گرمي ميفشارند، ليبرالها و مليگراها از بختيار مزدور تا بنيصدر مكار، قبل از آنها در آن آغوش جاي گرفته بودند بعضي ماركسيستها و ساير گروههاي الحادي روسي مثل حزب توده و اكثريت دموكراتهاي كنگره چهارم پس از خيانتهاي بيشمار اينك منافقانه خنجر را به نيام كرده و آهنگ تسليم مينوازند، التقاطيون منحرف جنبش مسلمانان مبارز و دار و دسته ميثمي سكوت را پيشه خود كردهاند، كوردلاني نظير فرقان و آرمان و ارشاد ريشهشان كنده شده و پيكار و كومله و دمكرات و اقليت و ساير جوجه كمونيستهاي آمريكائي نيز طعم واقعي و تلخ شكست را ميچشند. همچنين مرتجعيني كه لباس گشاد مرجعيت را بر تن خود دوخته بودند پرده ريا و نفاقشان دريده شده و ديگر همپالكيهاي آنها هم كه خود را برتر از امام ميدانند و يا آنهائي كه اسلام را مدافع سرمايهداران و فئودالها نشان ميدهند نيز به زودي به سرنوشت همينها دچار شده و مطرود خواهند گشت، چراكه امت اسلام و حزبالله ايمان دارند هر نيرويي كه بر عليه انقلاب اسلامي و ثمره ارزشمند آن جمهوري اسلامي عمل كند مسلماً زمينه ساز حاكميت مجدد آمريكا، اين شيطان بزرگ و دشمن اصلي ما گرديده است، چراكه امت اسلام و حزبالله با تمسك به تشيع سرخ و اسلام ناب و اصيل، تمامي جريانات انحرافي چپ و راست را نفي كرده و با تكيه براصل اساسي ولايت فقيه وتجربه طولاني مبارزه، خط امام را به عنوان ميزان برگزيده است و به اصالت و حقانيت پيروزي آن ايمان دارد. آري اين امت ميخواهد با فارغ شدن از تفالههاي شرق و غرب رسالت سنگين خود را در تغيير مسيرتاريخ بر دوش گرفته و اصل غالبيت دين خدا را بر تمامي نظامها و مرام هاي استكباري و انحرافي به مصداق نشاند. امت اسلام قصد دارد با نابودي رژيم بعث در جنگ تحميلي، راه كربلا را بگشايد، ميخواهد مكه را آزاد سازد و إنشاءالله يك روزي به امامت خميني در قدس نماز بخواند و به رهبري امام خميني اين انقلاب الهي را تا ظهور امام مهدي روحي لهالفداء استمرار بخشد، تا به دست تواناي آن آخرين امام و بقيهالله، حكومت واحد و جهاني بر پايه اسلام تشكيل و عدالت در سراسر جهان جاري شود و در نهايت بشر به اخلاق خدايي متخلق شود. نشانههاي چنين پيروزيهائي در ادامه و گسترش انقلاب اسلامي از هم اكنون نمايان است. إنشاءالله اولين جمهوريهاي اسلامي در عراق استقرار خواهد يافت به خصوص كشورهاي مسلمان عربي خاورميانه در آستانه يك تحول عظيم هستند تحولي كه به حضور ابرقدرت ها به خصوص صهيونيستهاي غاصب در اين منطقه خاتمه خواهد داد و حاكميت اسلام را تثبيت خواهد نمود. ” [مثل]كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها في السماء توتي اكلها كل حين باذن ربها و يضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذكرون و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثه اجتثت من فوق الارض مالها من قرار يثبت الله الذين امنوا بالقول الثابت في الحيوة الدنيا و في الاخرة و يضل الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء “ اين راه راهي است كه امت اسلام از قرآن آموخته است و يكپارچه و منسجم خميني را به امامت خويش برگزيده و با ايمان به اصل شهادت تا پيروزي نهائي آنرا ادامه ميدهد راهي كه من به آن عشق ورزيده و از روي شناخت به حقانيت آن ايمان داشته و آرزو دارم با يك هجرت خدائي تا مرز شهادت در آن پيش روم اگر خداوند اين هدايت و سعادت را نصيبم گرداند. إنشاءالله . اين راه راهي است كه در آن مرگ و زندگي و شكست و پيروزي معنائي خارج از عرف معمول جهان دارد، آري در اين راه مقدس شكست آنست كه انسان از عقيده و ايمان خويش دست كشيده و در مقابل دشمن خدا تسليم شود و پيروزي آنست كه انسان از عقيده و ايمان خويش تا به آخر دفاع كند خواه غالب شود و خواه مغلوب خواه بكشد و خواه كشته شود. چنانكه اميرالمؤمنين علي(ع) در مفهوم مرگ و زندگي مي فرمايد الحياة في موتكم قاهرين و الموة في حياتكم مقهورين … يعني زندگي در آنست كه بميريد اما پيروز [باشيد] و مرگ در آنست كه زنده باشيد در حالي كه شكست خوردهايد مسلم است كه در اين سخن مولا، شكست و پيروزي به معنايي به كار رفته است كه به آن اشاره گرديده است و به همين معني است كه امام خميني ميفرمايد: ما در كشتن و كشته شدن پيروزيم و از اينجاست كه ارزش فيض عظيم شهادت روشن ميشود به اين معنا كه شهادت، اوج پيروزي و به دست آوردن عين حيات است و ملاقات خدا را در پيش دارد. « و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء و لكن لا تشعرون » بر اساس اين بينش، انسان جهان را به ماديت و دنيا محدود نميبيند بلكه معاد و قيامت را به عنوان واقعيت مسلم پيش روي خود حس ميكند و مرگ سرخ را بر زندگي ذلت بار ترجيح ميدهد چنانكه ميبينيم امروز سراسر ايران صحنههاي باشكوه آزمون اين انديشه در ميدان عمل گرديده است و جوانان ما فرياد هل من ناصر ينصرني امام حسين (ع) را پاسخ لبيك گفته و عاشوراي او را تكرار ميكنند و در تمامي جبهه هاي داخلي و خارجي به خصوص جبهه جنگ تحميلي بعث عراق حماسه و ايثار ميآفرينند و با شهادت خويش، پيروزي حتمي حق را رقم ميزنند و مطمئن و راضي هستند كه به سوي پروردگارشان رجعت مي كنند (يا ايتها النفس المطمئنة ارجعي الي ربك راضية مرضية فادخلي في عبادي وادخلي جنتي) آري آنان در جمع بندگان واقعي خدا داخل ميشوند بندگاني كه خداي بزرگ رضايت خويش را از آنان صريحاً اعلام ميكند و به راستي چه پيروزي و سعادتي از چنين يقيني بالاتر وجود دارد؟ مگر غير از اين است كه بزرگترين پيروزي و سعادت انسان در طول حيات، تخلق به اخلاق خدايي و كسب رضايت پروردگار است؟ ” بارالها، خدايا آيا من صلاحيت دارم كه از اينهمه فضل و نعمت تو نصيبي داشته باشم؟ آيا من سعادت دارم كه از آن نفسهاي مطمئنهاي باشم كه راضي به سوي تو رجعت كنم و تو هم از من راضي باشي؟ آيا من هم از آن جمع بندگان واقعي تو بوده و ملاقات تورا در پيش روي خواهم داشت؟ خدايا من هرچه محاسبه ميكنم حساب من پاك نيست و احساس ميكنم كه در مقابل نعمات تو خدمتي به اسلام و انقلاب نكردم، آيا شهادت رزق من خواهد شد، كه قلب من به آن آرام گيرد و اطمينان يابد؟ « سيد ابوالحسن موسوي خورشيدي» ۲/۱/1362
برگرفته ازوب سایت نهادنمایندگی مقام معظم رهبری دردانشگاه ها
http://www.nahad.ir
” نخبگان ؛ گرانبهاترین سرمایه ملی ”
به بهانه 18 فروردین بیست و چهارمین سالروز شهادت زنده یاد سید ابوالحسن موسوی خورشیدی؛
شادروان سیدابوالحسن موسوی خورشیدی متولد 1339 که به دلیل استعداد سرشار در سال 1355
وارد دانشگاه علم و صنعت-مهندسی برق و الکترونیک شده و در همان سال با پیوستن به فعالیتهای دانشجویی در اعتراض به سفر کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا دستگیر و به دلیل کمی سن، در زندان اطفال زندانی می شود. با تعطیلی دانشگاهها همراه جمعی از دوستان به آموزش و پرورش کردستان اعزام گردید. در مدت کوتاه پس از آن، بعلت توان تحلیلی و فهم هوشمندانه از شرایط و اوضاع کردستان، توسط ارسطو و اصغرنیا، استانداران وقت کردستان بعنوان مشاور سیاسی-امنیتی منصوب و همکاری داشته اند. در سال 61 به ستاد مرکزی سپاه پاسداران دعوت به همکاری شدند. در مدت همکاری با سپاه پاسداران نقش بسزایی در تحلیل و مبارزه با حرکتهای تروریستی داشته اند که متاسفانه بهنگام برگشت از ماموریت، طی سانحه ایجادی در صبحگاه 18 فروردین 1362 به لقاء الهی پیوستند، از نکات بارز شخصیت ایشان، علاوه بر هوش و استعداد سرشار، در بین دوستان بسیار محبوب و کاریزماتیک بوده اند از وی جزوات تحلیلی بسیار ارزنده ای از وضعیت سیاسی-فرهنگی کردستان و همچنین گروههای سیاسی بر جای مانده است. درآخرین دیدار، ، ایشان ضمن ناپسند دانستن اقدامات حذفی احزاب، بر این باور بودند که تک حزبی بهیچ وجه قادر به پاسخگویی به نیازها و علایق مختلف و متفاوت افراد جامعه، بویژه جوانان برای فعالیت منسجم و حزبی نخواهد بود، زیرا فعالیتهای حزبی در گام نخست شبیه فعالیت جمع دوستی است، که اگر جوانی بهر دلیل از فردی خوشش نیاید، لازم است افراد دیگری را برای انتخاب دوستی با خودش بیابد. در غیر اینصورت سرخوردگی و میرایی استعدادهای متناسب با سنین در آن بخش از علایق امر بدیهی خواهد بود. بدین نحو انحصار طلبی فردی یا جمعی را امری ناسازگار با فطرت جامعه می دانست. آقای دکتر سید هاشم هدایتی اهل کردستان که از دوستان بسیار صمیمی ایشان در کردستان بوده اند، را دیدم، به محض سلام و احوالپرسی گفتند که در این ایام جای شهید حسن بسیار خالی است به راستی و درستی حسن نخبه ای بود که برای تمام دوستان جای ایشان تا همیشه خالی و فرصتی از دست رفته می باشند.
مطمئناً به طبیعت انقلاب نخبگان بسیاری چون شهید موسوی در راستای انقلاب از کف جامعه رفته و یا ترک وطن کردند. نخبگان را باید گرانترین سرمایه های انسانی جامعه برای گذر از عقب ماندگی و توسعه نیافتگی محسوب داشت. تاسف از اینکه کشور ما رتبه اول در صدور نخبگان را ( به دلایل مختلف) داراست و به همان نسبت رتبه اول اعتیاد را در کشور داریم، میزان مصرف مواد مخدر را از سال گذشته تاکنون به دو برابر افزایش اعلام داشته اند. گرچه در سالهای بعد از جنگ فضای عمومی کشور توجه بیشتری به نیروهای نخبه و مستعد یافته بود و لیکن پس از دولت اصلاحات نگرانی های جدی در محدودیت فضا برای نخبگان ایجاد گردید که قطعاً ریشه در نگرشها دارد. بهنگام رای اعتماد وزیر آموزش و پرورش یکی از نمایندگان (آقای دوست محمدی نماینده روحانی و اصولگرای سمنان و یا آقای جلالی نماینده شاهرود بعنوان مخالف) می گفتند که از آقای فرشیدی در کمسیون فرهنگی، نظرشان را درخصوص نخبگان و فرار مغزها پرسیدند، در پاسخ از قول یکی از علمای قم استناد کردند؛ افراد وقتی از بُعدی رشد استثنایی ( بالا) دارند از دیگر ابعاد فرضاً در دینداری، با کاستی مواجه می شوند، در نتیجه نگران رفتن ایشان به خارج نیستیم. نماینده مورد نظر گفتند؛ با این تعبیر باید دینداری متدینین را بعلت عقب ماندگی ذهنی ایشان بیان داشت !! مدیریت بر آموزش و پرورش کشور با چنین نگرشی، آسیبهای احتمالی بر سطح نخبگی از فرزندان آتی کشور را جدی خواهد ساخت. و یا همچنین نماینده اصولگرای دیگری از آقای اسکندری وزیر جهاد کشاورزی می پرسند که چرا مدیران منصوب شما از سوابق جبهه یا بسیجی برخوردار نیستند. جواب می دهند که اگر هیچکدام از اینها را ندارند، ریش که دارند. نکته مهمی که یکی از اساتید دانشگاهها در دیدار با رهبری، درخصوص نخبگان و فرار مغزها مطرح می نمودند اینکه؛ فرار مغزها تنها یک مهاجرت معمولی و رفتن یک فرد از کشور نیست بلکه ممکن است از بین رفتن ژنی باشد که شکل گیری آن ریشه در تاریخ کهن ایران و بسیاری از حسن رخدادهای طبیعی کشور داشته که به یکباره از بین می رود. شکل گیری مجدد و احتمالی آن به تکرار بسیار دشوار و قریب به محال تاریخ( بیش از هزار سال ) نیازمند است ( نقل به مضمون) قطعاً مقصود ما از اهمیت نخبگان بیانگر برتری انسانی اشخاص و طبقه خاص از افراد جامعه نیست، بلکه توجه به دانایان و آگاهان نقادی دارد که ضمن تعهد انسانی –اجتماعی، خود را سرمایه عمومی دانسته و انتظار پذیرش مسئولیت عمومی جامعه را از خود دارند. در این راستا مسئولیت اصلی فهم و درک نخبگان و همچنین ایجاد ساختار عمومی نخبگی هم متوجه آحاد ایشان بوده که باید با ایجاد حاکمیت نخبگان به تامین سریعتر خواسته ها و مصالح عمومی مبادرت نمایند.
با سلام
اسم پدربزرگ بنده، سید علی اکبر بود، ممنون می شوم که در قسمت اطلاعات خانوادگی عمویم، این نکته کوچک را اصلاح کنید.