ماشاءالله راحمي نوش آبادي
ماشاءالله راحمي نوش آبادي


۱۹ اسفند ۱۳۵۹

شهید دانشجو ماشاالله راحمی نوش آبادی

نام پدر : اکبر
تاريخ تولد: 1 خرداد 1335
محل تولد: نوش آباد – توابع شهرستان آران و بیدگل
رشته تحصيلي: فیزیک
نام دانشگاه : کاشان
تاريخ شهادت :  19 اسفند 1359
محل شهادت: ذوالفقاریه
عمليات:

 

زندگی نامه شهید

شهید ماشاءالله راحمی در سال 1335 در نوش آباد كاشان زاده شد. پدر و مادرش با توسل به تربيت ناب اسلامي، سعي در پرورش او بر پايه موازين دين مبين و سنت و سيره امامان پاك داشتند و از اين مهم لحظه اي غافل نمي شدند.
او، از همان اوان كودكي، در برخورد بيشتر با اجتماع و ديدن ستم ها و ظلم ها، هر چه بهتر با واقعيات جامعه طاغوت زده آن زمان آشنا مي شد و در مقابل سعي مي كرد تا برابر با آگاهي هايش به ستيز با زشتي هاي اطراف بپردازد كه اين عمل به مذاق مزدوران رژيم طاغوت خوش نيامد و سعي كردند او را از حركتش باز دارند.
او با وضعيت اقتصادي دشواري دوران دبيرستان را سپري كرد و در سال 56 موفق به دريافت ديپلم شد. در اين مدت فعاليتهاي تبليغي ضد رژيمش را از زادگاهش به كاشان و روستاهاي اطراف آن نيز گسترش داد. هرجا كه مي توانست به افشاگري عليه ظلم و ستم پهلوي و عمال آنان مي پرداخت به گونه اي كه تبديل به چهره آشنايي براي مردم منطقه شده بود و همه او را با اين ويژگي مي شناختند.
شركت در جلسات بحث مذهبي و بهره گيري فراوان در آنها و نيز مطالعه پيگير و عميق موجب شد در راهي كه انتخاب كرده با آگاهي و اراده افزون تري گام بردارد.
در روزهايي كه فريادهاي عدالت خواهانه مردم به رهبري خميني كبير(ره) به اوج خود مي رسد، وی در رشته فيزيك مدرسه عالي علوم كاشان پذيرفته مي شود.

او همزمان در ميان مردم و در فضاي دانشگاه مبارزه مي كرد. فعاليت او در تشكلهاي دانشجويي در راهپيمايي عليه رژيم و مقابله رو به رو با حركات مذبوحانه دستگاه شكل مي گرفت و به همراه ديگر دانشجويان به فعاليتهايي فراتر از باور مسوولان وقت دانشگاه دست مي زد.

او با تبيين حركت اسلامي و توضيح اهداف بلند و خدايي نهضت امام (ره)، روستاييان را آگاهتر مي كرد. اين اقدامات روشنگرانه باعث شد كه بارها مورد تعقيب مأموران قرار بگيرد. حتي يكبار به قصد خاموش كردن فرياد رهايي بخشش، او را دستگير كردند اما مردم منطقه با خشم و كينه اي كه از مزدوران بر دلشان نشسته بود، وي را از چنگ دژخيمان رهانيدند.
برپايي راهپيمايي در بازار كاشان، پخش اعلاميه و نوارهاي امام و حضور فعال در حركتهاي مردمي در شهرهاي قم، كاشان و تهران، از تلاشهاي انقلابي وی بود.
ایشان در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي , همدوش مردم تهران بود. در تظاهرات شركت مي كرد و بارها مجروحان را به هنگام زد و خوردهاي خياباني، از ميانه ميدانها بر دوش مي كشيد و به بيمارستان مي برد.

پس از بهمن 57 و پيروزي نهضت مردمي، او از پايتخت به نوش آباد بازگشت و وظيفه رساندن پيام و فرهنگ انقلاب را بر عهده گرفت. اقدامات او در اين زمينه شامل برگزاري نمايشگاه عكس , پوستر , كتاب و برپايي راهپيمايي و سخنراني بود.
او كه خود را سربازي از سربازان امام خميني (ره) مي دانست، در ميان خيل مجاهدان سازندگي كشور و پاسداران جان بر كف، لحظه اي از پاي ننشست. از هيچ كاري براي آباداني كشور، از تعمير و تأسيس چند آموزشگاه گرفته تا كمك به روستاييان زحمت كش، دريغ نداشت.

از جمله كارهاي او در اين سالها، پذيرفتن تقسيم زمينهاي مسكوني بود.
يكي از دوستانش مي گويد: “هنگاميكه كه مي خواستم به سيستان و بلوچستان بروم، ماشاالله مبلغي پول به من داد و گفت اين پول را به فلان خانواده (فقير) برسان به طوريكه تو را نشناسند و سعي كن كه منبع كمك را هم متوجه نشوند.”
و پدرش در اين باره چنين مي گويد كه: “او جان خودش را براي اسلام داد. چون چيز ديگري جز جانش و بالاتر از جانش نداشت. هرچه پس انداز داشت را خرج فقرا و يتيمها كرده بود.”
پس از انقلاب و باز شدن دانشگاهها در سال تحصيلي 58 – 57، وی فعاليتهاي خود را در انجمن اسلامي دانشگاه از سر گرفت و با تلاش در ميان برادران مسلمان كوشش داشت با منحرفان برخوردي ارشادي داشته باشد و آنها را از مرداب تفكرات انحرافي و التقاطي برهاند.
يكي از دانشجويان آن روزگار دانشگاه درباره اقدامات سياسي ماشاءالله در دانشگاه مي گويد:
“بسيار آرام و متين در بحث هاي دو يا چند نفره آن زمان كه جزيي از زندگي دانشجويان شده بود شركت مي كرد و از مواضع گروهكهاي ضد انقلاب كه طرفداراني در دانشگاه داشتند انتقاد مي كرد. بعد از انقلاب و قبل از انقلاب فرهنگي در دانشگاهها، فضاي دانشگاه آن روزها بيش از آنكه علمي باشد، سياسي بود. هر گروه -حتي اگر پنج نفر بودند-، به مسوولان دانشگاه مراجعه مي كردند و  اتاقي را براي فعاليتهاي خود مي گرفتند و حتي گاهي جايي را خودسرانه اشغال مي كردند تا آنجا كه كلاس ها نيز يكي پس از ديگري اشغال مي شد و ديگر جايي براي تشكيل كلاس نبود.
وي با پشتكاري كه داشت فعاليتهاي خود را به دانشگاه خلاصه نمي كرد بلكه برنامه هفتگي اي براي خودش ريخته بود تا هر هفته به مناطق روستايي و دور افتاده برود و مردم اين مناطق را از آرمانهاي انقلاب آگاه سازد.
او، در انقلاب فرهنگي كه يكي از مهمترين پيامدهاي انقلاب اسلامي بود، براي زدودن فرهنگ طاغوتي و شاهنشاهي همگام با برادران مسلمان و مخلصي كه جز حراست از فرهنگ اصيل ايراني و اسلامي آرماني نداشتند، شركت فعالانه جست.

پس از تعطيلي دانشگاه مدتي مسوول حفاظت از دانشگاه بود و در خرداد 1359 از سوي سپاه پاسداران كاشان به ايرانشهر هجرت كرد و پس از يك هفته فعاليت در آنجا براي فعاليتهاي فرهنگي و سازندگي به يكي از روستاهاي منطقه رفت و با عشق و علاقه براي كودكان روستايي كلاس داير كرد؛ در حاليكه مسووليت عمران آن محل را نيز بر عهده داشت.

مهر ماه 1359 بود كه به تهران رفت و در كميته مركزي انقلاب اسلامي مشغول به فعاليت شد.

سرانجام به جبهه رفت و در 19 اسفند 1359 در ذوالفقاریه به شهادت رسید .

 

نامه هایی از شهید

 وي در نامه اي خطاب به پدر و مادرش اينگونه مي نويسد:

« بسم الله الرحمن الرحيم_ بسم الله القاصم الجبارين
و بسم رب الشهدا و صديقين
(( اللهم اشرح بالقرآن صدري و استعمل بالقرآن بدني و نوّر بالقران بصري))
((خدايا سينه مرا بوسيله قرآن بازگردان و بدن مرا براي انجام فرائض قرآن و دستورات قرآن آماده و مهيا نما و چشم مرا به قرآن نوراني گردان))
زمان، زمان جنگ حق عليه باطل است. زماني است كه بايد فرمان خدا و امام را لبيك گفت و تمام نيرو را جهت مقابله با كفر مهيا ساخت. زيرا خداوند بزرگ مي فرمايد:
((يا ايها الذين آمنوا هل أدلّكم علي تجارت تتجيكم من عذاب أليم.))
((اي كساني كه ايمان آورده ايد، آيا شما را بر تجارتي كه شما را از عذاب دردناك نجات مي دهد، دلالت دهم؟)) حال آن تجارت چيست و كدام است؟
((تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون في سبيل الله باموالكم و أنفسكم ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون))
(( به خدا و رسولش ايمان بياوريد و در راه خدا مجاهدت و جهاد كنيد (به چه وسيله اي) به وسيله اموالتان و نفس ها و وجودتان كه اين براي شما بهتر است اگر بدانيد.))
لذا اكنون كه ما درگير با عوامل و مزدوران كفر به سركردگي آمريكا هستيم، وسيله اي مهيا شد كه من هم در اين جبهه حضور پيدا كنم زيرا كه خداي رحمان به ما دستور داده است.
پدر و مادر عزيزم درود بي پايان بر شماها. سلام من بر تو اي مادر كه مرا جز اسلام نياموختي. آنچه كه در توان داشتي. درود بر تو اي مادر، كه من براي تو جز سربار بودن و مزاحم بودن كاري ديگر انجام ندادم و تو هميشه به من مهر ورزيدي و مرا ارشاد نمودي.
مادر جان ! از آنجايي كه نيامدم با تو و برادران و خواهر و ديگر فاميل ها و دوستان ديدار نمایم، لذا بوسيله اين نامه لازم ديدم با تو ديدار نمايم.
مادر جان ! من اكنون در آبادان هستم و اكنون كه اين نامه را مي نويسم قبلاً با تلفن به مقر سپاه تماس گرفتم و از حال ابراهيم سؤال كردم. گفتند كه ابراهيم [برادر شهيد] در قسمت فياضيه در جبهه است.
مادر فقط از تو مي خواهم كه همانگونه كه تاكنون استوار بوده اي از اين به بعد هم با توكل به خداي مهربان مانند كوه استوار باش و مي خواهم كه براي تمام مادران الگو باشي از لحاظ استقامت و پايداري.

زيرا كه خداوند مهربان فرمودند:
((يا أيها الذين امنواان تنصروالله ينصركم و يثبّت اقدامكم))
(( اي كساني كه ايمان آورده ايد ! اگر خدا را ياري كنيد خدا شما را ياري مي كند و قدمهايتان را استوار و ثابت مي گرداند.))
فقط از شماها مي خواهم كه مرا دعا كنيد و تمام رزمندگان جبهه نبرد حق عليه باطل را كه اولآ خداي بزرگ گناهانم و گناهانشان را ببخشايد و ثانياً پيروز و موفق گرداند.
مادر نمي داني كه چه زيبا و لذت بخش است اين كه عده اي از جوان هاي پاك و ساده كه از زندگي دنيا هيچ ندارند جز وجود پاك و بي آلايش چگونه دور هم جمع مي شوند و چگونه مي جنگند و چگونه شهيد مي شوند.
از پدر مي خواهم كه مرا ببخشد و مرا دعا كند كه قبل از هر چيز به دعاي خير و بخشش گناه احتياج دارم. از شما مي خواهم كه از برادران و زن برادران بخواهي كه مرا ببخشند و شما نيز مرا كاملاً ببخشيد.»

 

نامه اي از اين شهيد بزرگوار برجاي مانده كه تاريخ چند روز پيش از شهادتش را دارد. اين نامه عمق انديشه هاي ناب اين شهيد به خون تپيده را آشكار مي كند آنجا كه مي نويسد :
« بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله القاصم الجبارين و بسم رب المستضعفين و بسم رب الشهداء و الصديقين

حمد و ستايش خدايي را كه حمد و ثناي گويندگان او را نمي رسد و كافي نيست. حمد و ستايش پروردگاري را كه تمام شمار لشكريان دنيا نمي تواند نعمت هاي او را شمارش كنند.
و حمد ستايش و ثنا آن خالقي را كه تمام كوشش كنندگان نمي توانند حق او را ادا كنند.

سلام و درود بر امامان برحق و سلام و درود بر پيامبر زمان ما، نور چشم ما و اميد و آرمان تمام مستضعفين جهان، روح خدا در زمين و عصاي موسي در دست و نفس عيسي در تن و كتاب محمد (ص) در دست و شمشير علي در دست و زبان علي در كام خميني بت شكن.

پس از درود و سلام بر تمام شهداي انقلاب اسلامي ايران و جنگ تحميلي. سلام گرم خودمان را از وراي كربلاي خوزستان و ميعادگاه خون و جسدهاي متلاشي شده رزمندگان و عزيزان امت مسلمان، كه از فراز شهرهايي كه بانگ الله اكبر، بر فراز آن ها غوغا كرده و خانه هاي ماتم زده و داغدار ولي در عين حال خروشان مي گذرد و نثار تمام برادران و سروران خودمان كه در كميته [ انقلاب اسلامي] مشغول فعاليت و انجام وظيفه هستند، مي كنيم و سلامتي روحي و معنوي و جسمي آنان را از درگاه ايزد منّان خواستاريم و اميدواريم كه همانگونه كه از خود گذشتگي نشان مي داديد باز همان راه را با استواري هر چه بيشتر ادامه دهيد كه ادامه مي دهيد.
عزيزانم باور كنيد از آن روزي كه ما در جبهه وارد شده ايم تا كنون هميشه به ياد شما بوده ايم. برادران چه زيباست انسان در جبهه حق عليه باطل بجنگد و كوچكترين سستي از خود نشان ندهد.
ولي برادران، ما از آن روزي كه آمده ايم كاري انجام نداده ايم، اما هستند بسياري كه در تمام نبردها شركت كرده و ازخودگذشتگي نشان داده اند و چندين بار گلوله و تركش خورده اند ولي جبهه را ترك نكرده اند و كوچكترين سستي به آن ها راه نيافته است.

برادران شما مي دانيد كه جبهه يكي دو جا نيست، تمام شهرها و مكان ها جبهه و تمام مردم رزمندگان در جبهه مي باشند. زيرا خداوند به هر كس در جامعه مسووليتي داده است. بگذريم چون وقت كم است و خاطراتي نيز مي باشد و اكنون كه اين نامه را مي نويسم در سنگر خط مقدم جبهه در ذوالفقاريه با تني چند از برادران نشسته ايم. بايد متذكر شويم كه فعلاً جنگ توپخانه مي باشد و حمله در اين قسمت صورت نگرفته است.»


دیدگاه شما

امام و شهدا

رسانه‌ها و مطبوعات خارجی بیانات امروز رهبر معظم انقلاب اسلامی را درباره جنایات جنگی رژیم صهیونیستی در غزه و هشدار ایشان درباره «بی‌تاب کردن» ناگزیر ملل مسلمان و نیروهای مقاومت از وضع موجود مورد توجه قرار دادند.

به گزارش ایسنا، سخنان امروز حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار حدود هزار نفر از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور درباره جنگ غزه و جنایات جنگی رژیم صهیونیستی مورد توجه رسانه‌ها و مطبوعات خارجی قرار گرفت که در ادامه به مواردی از آن‌ها اشاره می‌شود.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات امروزشان قضایای جاری فلسطین را جنایت عیان رژیم صهیونیستی و نسل‌کشی آشکار در مقابل چشم همه جهانیان خواندند و گفتند: اعتراض مسئولان برخی کشورها در مکالمات خود با مسئولان ما این بوده که چرا فلسطینی‌ها غیرنظامیان را کشته‌اند؟ این حرف خلاف واقع است چرا که ساکنان شهرک‌ها غیرنظامی نیستند و مسلح هستند ولی با حتی فرض غیرنظامی بودن، چه تعداد از آنها کشته شدند و چه تعداد از غیرنظامیان فلسطینی این روزها به شهادت رسیده‌اند؟
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: رژیم غاصب صد برابر آن تعداد، یعنی چند هزار زن و بچه و پیر و جوان غیرنظامی را در این چند روز کشته است و با بمباران مراکز پر جمعیت و ساختمان‌هایی که می‌داند محل سکونت غیرنظامیان است، جلوی چشم مردم دنیا در حال جنایت است.

تا آسمان عشق

بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿١﴾ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿٢﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا ﴿٣﴾

ادب عاشقی

سراپا وسعت دریا گرفتند

همان مردان که در دل جا گرفتند

تمام خاطرات سبزشان ماند

به بام آسمان مأوا گرفتند

به دوش ما چه ماند اى دل، که وقتی

خدا را شاهدى تنها گرفتند

چه شد اى دل، که در این راه رفته‏

جواز وصل را بى ما گرفتند

مگر مردان غریبى میپسندند

غریبانه ره دریا گرفتند!

 

دبیرخانه شهدای دانشجو
تعداد شهدا
۳۰۵۸ شهید
آخرین مطالب
نظرات
بایگانی نظرات

Printed from: http://shahidedanesh.ir/4586/

Scan to visit this page: