شهید دانشجو محمد ابراهیم همت
نام پدر : علی اکبر
تاريخ تولد: 13 فروردین 1334
محل تولد: شهررضا
رشته تحصيلي: مدیریت بازرگانی
نام دانشگاه : علامه طباطبایی
تاريخ شهادت : 17 اسفند 1362
محل شهادت: جزیره مجنون
عمليات:
زندگی نامه شهید
محمد ابراهيم همت درسال 1334در شهررضا اصفهان به دنيا آمد.خانواده او از راه كشاورزي امورات مي گذراند و او نيز از همان كودكي به نوبه خود در كارها به پدر و مادر كمك مي كرد. بعد از تحصيلات ابتدايي وارد دانشسراي تربيت معلم شد و پس از آن به خدمت سربازي رفت. شغل با ارزش معلمي در روستا را بعد از سپري شدن سربازي برگزيد.
اين سالها مصادف بود با اوج گيري قيام مردم ايران عليه استبداد و استكبار پادشاهي. همت كه خود از خانوادهاي رنج كشيده و مستضعف بود همپاي ديگر مردم ستمديده پا در عرصه مبارزه پنهان و آشكار با رژيم ستمشاهي گذاشت و با توجه به نيروي جواني و هوشياري و شعور انقلابي كه داشت و به واسطه مبارزه آشكارش با رژيم ،حكم اعدام او صادر شده بود اما دست از مبارزه نكشيد تا طعم شيرين پيروزي را با مردم تجربه كند.
پس از انقلاب و با شروع جنگ، احساس كرد كه بايد در جبههها حضور پيداكند و او كردستان را براي مقابله و مبارزه با دشمنان پيدا و پنهان اين مرزو بوم برگزيد و به دنبال رشادتها و لياقتهايي كه از خود نشان داد به فرماندهي سپاه پاسداران پاوه منصوب شد. وی به خاطر ضربات مهلكي كه به دشمنان وارد آورده بود به يكي از سرداران بزرگ جنگ تبديل شد. معاونت تيپ رسول الله (ص)و فرماندهي اين تيپ را به تدريج به عهده گرفت.
ایشان در سن 26 سالگي به توفيق زيارت حج مشرف شد. او در سال 1360ازدواج كرد و ثمره اين وصلت تولد دو پسر به نام های مهدي و مصطفي بود.
وی در سن28 سالگي و در هنگام مقاومت در برابر تهاجم هاي پي درپي دشمن براي باز پس گيري جزيره مجنون كه چندي پيش از آن به دست نيروهاي اسلام آزدشده بود،در روز شانزدهم اسفند ماه شصت و دو به آرزوي هميشگياش نايل شد و با شهادتش به خيل مقربان الهي پيوست.
وصیت نامه شهید
به تاریخ 19 دی 1359 شمسی ساعت 10:10 شب، چند سطری وصیت نامه می نویسم : هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است ، مادر جان می دانی تو را بسیار دوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت.
مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زاییده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را، در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است.
مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او، الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من رو سیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند؛ بسیارند.
ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید. نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی – نه غربی؛ اسلام ، اسلامی که …
ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر، به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه برایش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد .
پدر و مادر ؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن, حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم.
شهادت در قاموس اسلام كاریترین ضربات را بر پیكر ظلم، جور،شرك و الحاد میزند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود.
مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار
اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک.
و السلام؛
محمد ابراهیم همت