شهید اسفندیار حیدری علمدارلو فرزند کرمعلی از ایل شش بلوکی طایفه علمدارلو تیره حسن حسینی در اسفند ماه1345در خانواده ای مستضعف و باایمان در محله ای سردسیری بنام چشمه رشید از توابع شهرستان اباده بدنیا امد و در میان طبیعت جاندار و کوههای سرسیز و استواربالیدن گرفت و صلابت و استقامت را از کوههای سرافراز اموخت.وی دوران ابتدایی را در مدارس عشایری به پایان رساند و دوران راهنمایی ومتوسطه را در شهرستان کازرون با اخذ دیپلم علوم تجربی درسال1364 با موفقیت پشت سر گذاشت..دوران راهنمایی و متوسطه این شهید مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی و ادامه این نهضت عظیم بود و انقلابی بزرگ در درونش پدید امد و همه اوقات خود را وقف انقلاب اسلامی نمود.شرکت در راهپیمایی ها و تظاهرات،حضور فعال در انتخابات و عضویت در بسیج مستضعفین و از همه مهمتر پایه گذاری انجمن اسلامی دبیرستان شهید بستان پور کازرون از کارهای روزمره ایشان بود و با سرپرستی انجمن اسلامی با تبلیغات اسلامی ونشر جزوات و کتابهای مذهبی به مبارزه با منافقین می پرداخت.شهید حیدری علاقه وافری به برگزاری دعای کمیل و دعای فرج و دعای توسل داشت و با اقتدا به امام امت اکثر شب ها حتی شبهایی که درمحل بود وقتی که همه را در خواب میدید علی وار از بستر گرم برخاسته و سر به کوه و بیابان میگذاشت و در کنجی خلوت به راز و نیاز با معبود خودمشغول میشد تا سزاوار مقام محمود باشد.با وجود این همه گرفتاری و شب زنده داریها و شرکت در نماز جمعه و جماعات و بسیج و انجمن اسلامی هیچگاه از درس غافل نبود و در تمام سالهای تحصیل با نمرات عالی قبول میشد..احترام به پدر و بخصوص مادر و تنها خواهر و برادرش،صراحت لحجه،اخلاص و صداقت،بیان جذاب و پشتکار فوق العاده و لبخند ملیحی که همیشه چه هنگام شادی و چه هنگام ناراحتی بر لب داشت اورا انسانی والا و برگزیده کرده بود و بخاطر همین خصوصیات افراد طایفه از خرد و کلان،زن و مرد محبت اورا در دل داشتند و اکنون بخاطر او در سوگ و ماتم ابدی نشستند چون میدانند راست قامتی را از دست داده اند که گذشت ایام به هیچ وجه نمیتواند جای خالی اورا پرکند،گرچه شهدا به فرمایش شهید مظلوم بهشتی افتخارات ما هستند و افتخارات بدست اوردنی هستند نه از دست دادنی..ناگفته نماند شهید حیدری در تاریخ 1361/11/19از طریق بسیج کازرون به جبهه های نور علیه ظلمت شتافت و در تیپ امام سجاد لشکر 19فجر درس عاشقی و جانبازی و ایثار را از خون شهیدان بخون غلبطان آموخت و دهم فروردین1362از جبهه موسیان به اغوش خانواده بازگشت و در تاریخ1364/11/18 بعد از اخذ دیپلم به خدمت مقدس سربازی شتافت.دوران اموزشی را در جهرم تمام کرده و بعد از ان در کردستان به پاسداری از ارزشهای والای انقلاب و مبارزه با گروهک های ملحد و منافق پرداخت. در حین خدمت نام وی جزء قبول شدگان تربیت معلم اعلام شد ودر مهرماه1365 از خدمت سربازی ترخیص و در تربیت معلم شهرستان اقلیدثبت نام نمود و برای انجام امر مهم سرشماری راهی مناطق روستایی وعشایری کشورمان شد بعد از سرشماری روح بلند وایثارگر او که جز به شهادت در راه خدا فکر نمیکرد به تدای حسین زمان حضرت امام خمینی(ره)که در زندگی به او عشق می ورزید و حاضر بود پروانه وار دور شمع وجود رهبر انقلاب اسلامی بچرخد و جان خود را فدای او کند لبیک گفت و به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت.ایشان بعد از شرکت در عملیات راهگشای کربلای 4 به مرخصی امد واز تمام اشنایان و دوستان وافراد خانواده خداحافظی نمود.در این مدت کوتاه خیلیها کوشیدند با اقامه دلیل وبرهان اورا از رفتن به جبهه بازدارند ولی او در جواب انها با لبخندی معنی دار میگفت من نروم تو نروی او نرود پس تکلیف اسلام و انقلاب چیست،جواب خواهران گمنام بستان و خانواده هایی که چند شهید تقدیم اسلام کرده اند چه بدهیم.آری او راهش را انتخاب کرده بود…….
وقتی که از رادیو جنگ سپاهیان اسلام را در مرحله اول عملیات کربلای5 شنیده بود روح شهادت طلبانه او که عاشق وصل جانان بود تاب دوری از انصار اباعبدا… و لشکریان حضرت مهدی را تحمل نکرد وبا سرعت خود را به جبهه شلمچه رساند و سرانجام در مورخه 1365/10/25با پیکر غرق به خون به دیدار سید الشهدا شتافت.