شهید رضاعلی در روستای یونس آباد در یک خانواده مستضعف به دنیا آمد در زمان کودکی برخلاف بچه های دیگر در خانواده و آبادی پسر مظلومی بود که در روستای یونس آباد در تاریخ 1/6/50 کلاس اول ابتدایی را شروع کرد و تا کلاس پنجم را با موفقیت در روستا به اتمام رسانید و دوران راهنمایی را در تاریخ 1/6/56 در روستای رویان شروع کرد در این دوران شهید رضاعلی این مقدار راه را پیاده می رفت و به مطالعه کتاب های دینی می پرداخت از کتابخانه مدرسه کتاب می گرفت و می آورد در روستا و به دیگران می داد تا مطالعه کنند کم کم در ضمن این که به درس خود ادامه می داد مقداری کتاب با کمک دیگران تهیه کرده بود که آن ها را جمع کرده در داخل یک کمد در داخل مسجد به عنوان کتابخانه مطهری در یونس آباد و اوقات بیکاری بچه های مدرسه را به مطالعه کتاب مشعول می کرد. شهید رضاعلی اخلاق و رفتار ایشان در خانواده با ملایمت و خوش رفتاری برخورد می کرد و اکثریت کار شخصی و کارهای خانه را انجام می داد و کمک می کرد تا این که دوران راهنمایی را به پایان رسانید و به ادامه آن در دبیرستان شریعتی در شهر اشتغال به درس شد که در همان زمان به مریضی سنگ کلیه مبتلا شده بود که با آن مریضی دو سال به درس خود ادامه داد بعد از آن شهید رضاعلی با مطاعه کتاب های دینی خیلی علاقه به درس طلبگی داشت و همیشه در خانواده می گفت من دوست دارم سرباز امام زمان باشم و در مدرسه بازار در حوزه علمیه شاهرود شروع به درس کرد و در ضمن در کلاس های شبانه شرکت کرد و دیپلم گرفت. شهید رضاعلی خیلی علاقه به این انقلاب و جمهوری اسلامی و امام داشت و در تمام گوشه و کنار فعال بود و با نظریه حاج آفا مصطفی اشرفی نظارت حوزه علمیه بسطام را به شهید رضاعلی واگذار کرده بود.
شهید رضاعلی خیلی علاقه به کتاب های دینی داشت و اکثریت اوقات خود را به مطالعه درس های دینی می پرداخت شهید رضاعلی تمام سرمایه خود را در راه کتاب می داد و کتاب های دینی می خرید و تا سخنی در پیش می آمد و ما پدر و مادر و دیگران به ایشان می گفتند این همه کتاب را برای چه می گیری می گفت سرمایه من همین است که می بینی و اکنون در تاریخ 15/5/64 بر اثر شدن درد زیاد سنگ کلیه به مشهد رفت و در بیمارستان قائم بستری شده و بعد از مدتی بهتر شد و در آزمون دانشگاهی تربیت معلم شرکت کرد و قبول شد و در مدرسه تربیت معلم شهید بهشتی شاهرود اشتغال به درس شد. بعد از مدت 8 ماه که گذشت برای اولین بار به مدت یک ماه به جبهه رفت و بعد از آن برگشت شهید رضاعلی همیشه اگر کسی کار داشت می گفتند داخل نمازخانه یا مسجد باید پیدایش کنید بعد از مدت سه ماه دوباره به پادگان شهید کلاهدوز برای آموزش پدافند هوایی آموزش دید و به جبهه رفت با نظریه دوستانی که در جبهه با ایشان بودند می گویند رضاعلی شب ها به رزمنده ها درس قرآن می داده و گفته است که من دوست دارم در خط مقدم شرکت داشته باشم که در عملیات کربلا 4 شرکت داشته و بعد از برگشتن از عملیات باز دوباره می گفته است در عملیات بعدی هم شرکت داشته باشم که در عملیات کربلای 5 شرکت کرده بود که به درجه رفیع شهادت نائل شد.