تحصيل او در رشته ادبيات عرب مقدمهاى براى فهم متون اوليه اسلام بود. او به كمك دوستان طلبه خود به كارهاى موضوعى در قرآن و نهج البلاغه پرداخت و چون معتقد بود اسلام را جدا از جامعه و در حالت انزوا بدون همكارى با مردم در لمس درد و رنج آن ها نمىتوان شناخت همراه با اوج گيرى حركت اسلامى مردم از اواخر سال 1355 فعالانه در صحنه انقلاب حضور يافت. اين شهيد بزرگوار مسجد شجره را پايگاه تبليغات خود ساخت. در شرايط مناسب و تحت عناوين گوناگون از روحانيون فعّال آگاه به زمان و در خط امام براى تبليغ، آگاه كردن مردم و سخنرانى به مسجد دعوت مىكرد و مسئول حفظ امنيت مبلّغان بود تا در دام مأموران ساواك نيفتند. در دوره حكومت «شريف امامى» و حكومت نظامى «ازهارى» در منطقه «چهنو» (محل سكونت شهيد) اقدام به تشكيل مجمع تبليغى نمود كه با استقبال عده زيادى از مردم عزيز و علاقهمند به اسلام رو به رو شد.
پس از پيروزى انقلاب اين شهيد در صحنههاى مختلف حضور داشت. در اولين گردهمايى وحدت حوزه و دانشگاه كه در شهر قم برگزار شد، شركت كرد و به شرح زمينههاى موجود در دانشگاه پرداخت. شهيد در انقلاب فرهنگى و بعدها در بخش فرهنگى جهاد سازندگى و تشكيل شوراهاى اسلامى روستايى تلاش هاى شبانه روزى و ارزندهاى داشت. بعد از انقلاب به خدمت سپاه درآمد و در بخش دانشآموزى با اعمال و رفتار بسيار عالى توانست جهت تشكيل بسيج در مناطق مرزى شمال خراسان گام مؤثرى بردارد و با همراهى عدهاى از دوستان طلبه خود در سپاه بجنورد نقش بسيار مهمى در تقويت بعد فكرى و سياسى و اخلاقى برادران سپاه ايفا كند. پس از شروع جنگ به منطقه كردستان رفت و پس از چندى بازگشت. وى علىرغم اصرار دوستانش به همراه دوستش شهيد ابوتراب غنى آبادى مجدداً به عنوان آرپىجىزن در جبههها فعاليت نمود. سرانجام پس از اسارت و تحمل شكنجه فراوان از جمله بيرون آوردن چشمهايش در دوم فروردین 1361 به فيض عظيم شهادت نايل آمد.