بزرگ سردار رشید اسلام مسئول تاکتیک لشکر پنج نصر این وارث شجاعت و شهامت حضرت حسین (ع) شهید کوروش نیازی فرزند سلحشور مکتب اسلام و این عزیز تر از همه دنیا برای پدرش در سال ۱۳۴۶ در تهران در یک خانواده ی کارمند و خدمت گذار جامعه با عنایت خداوند احدیت پا به عرصه زندگس گذاشت از همان نوجوانی تحت نظر والدین خود چون سایر فرزندان خانواده شروع به فراگیری اخلاق مهدی وار. ابتدا به مدت یک سال به آمادگی در تهران و سپس در مشهد مقدس به دبستان رفت پس از اتمام دوره ی ابتدایی وارد مرحله ی نهایی گردید و از همان ایام کودکی به انجام فرایض الهی عشق بورزید و یک آن در ادای واجبات دینی درنگ نمی کرد و از ابتدای انقلاب اسلامی هنراه پدر و مادرش در راهپیمایی فعالانه شرکت می کرد و همراه پدرش جهت اهداء خون به مجروحین به بیمارستان می رفت و همیشه کبریت با خودش به همراه داشت به محض شلیک گاز گلوله اشک آور کاغذ را آتش زده و گاز ها را خنثی می کرد و از همان دوران راهنمایی در انجمن های اسلامی مدرسه و دبیرستان به طور خستگی ناپذیر شب و روز فعالیت می کرد و انجمن اسلامی مسجد قدس و بسیج مسجد قدس را پایه گذاری نمود و در انجمن اسلامی بسیج مسجد المهدی رضا شهر در تمام صحنه ها دلاورانه با شوق و ذوق شب و روز فعالیت می کرد و از سال سوم راهنمایی پس از آموزش در پادگان بجنورد در صحنه های نبرد حق علیه باطل باشجاعت و سلحشوری هیجان انگیزی با کافران بعثی مشغول رزم بی امان بود. به طوری که مدت هفت سال در جبهه و در اکثر عملیات ها شرکت داشته است و در رابطه با راز داری چون کوه استوار بود و بسیج وجه از امور نظامی گیر می نمود در منزل صحبت نمی کرد به طوری که هیچ کدام از پدر و مادرش نمی دانستند آن راد مرد بزرگ چه مسئولیتی در ارتش اسلام داشت همیشه بدون اطلاع قبلی عازم جبهه می شد.
شهید کوروش نیازی در سال 65 پس از قبولی در آزمون سراسری دانشگاه در رشته کتابداری مشغول به تحصیل می شود. وی سعی میکرد همیشه به دنبال مسائل اعتقادی همچون نماز، روزه و قرآن باشد و همیشه در نامه هایش به خواهرانش می نوشت: «دوست دارم که حجابتان کامل باشد»
وقتی که در عملیات شلمچه شیمیایی شده بود حتی یک کلام به پدر و مادرش و یا دوستانش نگفته بود در مرحله ی آخر که در سال 66/11/19 با توجه به این که پدرش در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار گرفته بود بدون توجه به این موضوع به جبهه اعزام شده بود و بنا به گفته خود دوستانش در جبهه از طریق تلفنی از آن ها تقاضا کرده بود هرچه زودتر عازم جبهه شوند تا این که این فرزند پاک اسلام در عملیات مرصاد در اسلام آباد در تاریخ 67/5/4از ناحیه ی پا مجروح و به محاصره ی دشمن خون آشام در می آید هرچه تقاضای کمک می کند لیکن این فرماندهان بزدل و ترسو و نظاره گر و از خدا بی خبر و انقلابی یگان پشتیبان در جهت شکستن خط محاصره و یا نجات جان فرزندم هیچ گونه اقدامی به عمل نمی آورند و در نتیجه این فرزند برومند انقلاب اسلامی این فرزند پاک و شجاع علی (ع) حسین گونه به شهادت می رسد.