۲۳ تیرماه ۱۳۶۱
ابوالقاسم دراسفند ماه 1340 در خانواده ای مذهبی و محروم، که به کار کشاورزی و قالی بافی اشتغال داشتند چشم به جهان گشود. او در جلسات مذهبی همواره نقش فعال داشت و با شروع حرکت اسلامی ملت مسلمان و به تشکیل گروههای مذهبی و فرهنگی اقدام نمود. در دوران کودکی رنج و زحمت طبقه محروم را با تمام وجود لمس می کرد و این احساس همچنان با او همراه بود تا اینکه در واقعه زلزله طبس برای کمک به مردم آسیب دیده در آنجا حضور یافت همزمان با پیروزی انقلاب موفق به اخذ مدرک دیپلم هنرستان شد و با عشقی وافر و علمی که از هنر داشت وارد کار نمایش شد و نقش های زیادی را بازی کرد. ودر همان سال در انستیتو تکنولوژی کاشان پذیرفته شد. یکی از صحنه هایی که از او در ذهنها مانده نمایش هایی است که در مورد شاه بازی کرده بود.
برای تداوم و حفاظت انقلاب شکوهمند اسلامی به عضویت سپاه پاسداران تنقلاب اسلامی کاشان در آمد. او جز یکی از پنج نفری بودکه برای آموزش چتر بازی از میان اعضای سپاه قم و کاشان انتخاب شد. او پس از موفقیت در پنج پرش از هواپیما به اخذ دیپلم چتر بازی نایل آمد. راهی سیستان و بلوچستان شد و مدتی را در کردستان به دفاع پرداخت و در بهمن ماه 1359 به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گچساران پیوست. شهرهای گچساران و آبادان شاهد هنرآفرینی اش شدند. با اینکه بارها از نقاط مختلف بدن مجروح شدند ولی عشقی در دل داشت که او را به میدان نبرد می کشاند. در عملیات غرورآفرین فتح المبین به جبهه شوش و دزفول عزیمت کرد که در این عملیات سازماندهی نیروها به عهده ایشان بود با اینکه در این عملیات هم، مجروح شد ولی روح پر از عشق به معشوق او را از پاننشاند برای چندین مرتبه در پدافند سایت 5، از ناحیه دست راست مجروح و منجر به از دست دادن دو انگشت دستش شد. در مقابل این مجروحیت ها تسلیم درد و رنج های جسم نشد. روح پرالتهاب قاسم برای وصال به دوست آرام نداشت و از خدا طلب فیض شهادت می نمود تا اینکه در 04/23 /1361در عملیات رمضان به عنوان فرمانده گردان خط شکن با تسخیر خاکریزهای دشمن بعثی فریاد مظلومانه ملت ایران را به جهانیان رسانید و خود مظلومانه در خون خود غلتید و به سوی محبوب عاشقان شتافت. پيکر پاک او را در گلزار شهدای امامزاده محمد هلال بن علی(ع) آران وبیدگل استان اصفهان به خاک سپردند.