شهید نصیری در پانزدهم تیر سال 1340 در شهر فارسان در خانواده ای گرم و کارگری و فقیر و اما متدین و مذهبی به دنیا آمد و در دامن مادری مهربان و با عطوفت پروش یافت و تا سن شش سالگی در مکتب خانواده از مهر مادی و محبت پدر بهره مند گردید و در ماه مهر سال چهل شش در دبستان جلوه فارسان ثبت نام نمود و دوران تحصیلی خود را آغاز نمود و در تمام دوره ابتدایی نسبت به فراگیری دروس علاقه ای فراوان از خود نشان می داد و از نظر اخلاقی و محجوب بودن زبانزد همه ی اولیاء مدرسه و دانش آموزان بود. شهید نصیری از همان اوان طفولیت به ورزش علاقه نشان می داد و در مدرسه نیز در رشته فوتبال به فعالیت پرداخت. پس از طی دوره ابتدایی با این که خانواده احتیاج به کار داشت ولی پدرش او را به مدرسه راهنمایی فرستاد اما در این دوران چون شهید نصیری احساس کرده بود که بایستی بار خرج خانواده از روی دوش پدر که در آن موقع در کوره پز خانه کار می کرد سبک کند در سه ماه تحصیل تابستانی خود بدون این که پدرش اطلاع داشته باشد به عملگی و کارگری می رفت و از آن جا که به ورزش هم علاقه داشت اوقات بیکاری خود را به فوتبال می پرداخت و از همان موقع عضور تیم گارد فارسان گردید.
از واعظ و خطابه های که توسط روحانیون بیداری که در آن هنگام به فارسان می آمدند ایمانش در سنین نوجوانی محکم و مجامع دینی را ترک نمی کرد و با موفقیت در دوران راهنمایی به دبیرستان راه یافت و در دبیرستان امید ولایت فقیه فعلی وارد شد و در این موقع است که شهید نصیری فعالیت های خود را شروع نمود. در دوران دبیرستان نیز تابستانی ها به کارگری می پرداخت و در شغل کارگری نیز مورد مهر و محبت کلیه افراد بود. فعالیت های شهید از سال 57 که انقلاب اسلامی ظهور کرد بیش تر شد. در دبیرستان و خارج از محیط آموزشی نسبت به پخش اعلامیه های امام و نوشتن شعار بر روی دیوارها فعالیت می نمود و در آن زمان برای محو نمودن آثار عکس های ننگین شاه خائن از خود گذشتگی نشان می داد حتی یکی از شب ها که با دوستانش برای فعالیت ها از منزل بیرون رفته بودند داخل یکی از مغازه ها چشمش به عکس شاه خائن افتاد و سنگی که در دست داشت را به طرف عکس پرتاب کرد و شیشه را شکست و عکس را پاره کرد.
شهید نصیری در سال 59 دوره دبیرستان راه با موفقیت به پایان رساند و در امتحانات تربیت معلم شرکت کرد و در رشته تربیت بدنی مرکز تربیت معلم تهران قبول شد. شهید جهت شرکت در جبهه های حق علیه باطل در بسیج فارسان ثبت نام کرده بود و عازم جبهه شد و در همان تاریخ به جبهه دهلران اعزام گردید و پس از مدت 53 روز به مرخصی آمد و دوباره عازم جبهه شد و پس از یک ماه در عملیات والفجر شرکت نمود و در تاریخ 61/11/24 با اصابت ترکش به ناحیه ی سر زخمی گردید و پس از انتقال به بیمارستان شهید شد. از روحیه مقاوم و شهادت طلبی خانواده شهید همین نکته کافی است که پدر شهید با عزمی راسخ برای مردم سخنرانی می کند و اظهار می داشت که فرزند من به هدفش که الله بود رسید.