- نام و نام خانوادگی: حسین ولایتی فر
- نام پدر : محمدتقی
- محل تولد : دزفول
- تاریخ ولادت: ۱۳۷۵/۴/۶
- تاریخ شهادت : ۱۳۹۷/۶/۳۱
- محل شهادت: اهواز
- مدت عمر: ۲۲سال
- محل مزار : گلزار شهدای شهیدآباد دزفول
-
زندگی نامه شهید حسین ولایتی فر
شهید حسین ولایتی فر در ۶ تیرماه ۱۳۷۵ در شهرستان دزفول دیده به جهان گشود. او درسن ۸سالگی عضو جلسات قرآن مسجد حضرت مهدی(عج) شد. حضور چندین ساله ی او درمحفل های معنوی تاثیر به سازایی در شکل گرفتن روحیات حسین گذاشت.
ماجرای وام گرفتن شهید حسین ولایتی فر
در سن۱۷ سالگی به عنوان مسئول جلسات قرآن فعالیت میکرد. مدتی از حضورش در جلسات گذشته بود که میخواست بچههای جلسات را برای اردوی زیارتی مشهد و قم ببرد که به علت مشکل مالی دوستان بزرگتر پیشنهاد میدهند که به صلاح نیست اردو برگزار شود. حسین هم میگوید: «من شخصاً پیگیر کمک مالی و خیر میشوم.» از آن ماجرا میگذرد و اردو برگزار میشود. بعدها دوستان متوجه شده بودند که حسین برای برگذاری اردو وام گرفته بود و تا سالها هنوز درگیر پرداخت قسط وام بود.
ایشان در ۲۰ سالگی جذب سپاه شد. دورههای تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دورههای ابتدایی اهواز بود.اعزام به سوریه
چند وقتی پیگیر اعزام به سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند مدافع حرم شود،اما دلش در گرو حضرت زینب ماند.
ماجرای تابلو
مادر شهید اینگونه تعریف میکند:«یک سال قبل شهادتش توی زمستان باران نمنم میزد. دیدم حسین عکس رهبری را با موتور به خانه آورد. بهش گفتم: «عکسَه پِه موتور از زیر پُل تا اینجو اوردیه؟ (عکس را با موتور از زیر پل آوردی تا این جا؟ زیر این بارون!») عکس را قشنگ گذاشت بالا و درستش کرد بهم گفت: «ا اینجو تکونِش ندِهی.» (از اینجا تکانش ندهی.) بهش گفتم: «باشه. چقد قشنگه.» یک روز میخواستم جارو بزنم آمدم زیرش را جارو زدم گفت: «کی قَدِ عکس رهبر زَندَه؟» (کی به عکس رهبر دست زده؟) بهش گفتم: «خوم بیم اومم جارو کنم یادم رفت درستش کنُم.» (خودم بودم. آمدم جارو کنم یادم رفت درستش کنم.) برد گذاشتش همانجا و گفت: «دِگَه قَدِش نزنی.» (دیگر بهش دست نزنی.) بهش گفتم: «حسین قصه کیه گِرِم؟» (حسین حرف چه کسی را بگیریم؟) گفت: «هر چی حضرت آقا گفتن.»»
خصوصیات اخلاقی شهید حسین ولایتی فر
۱- در جمع رفقای هیئتی حسین لقب سردار داشت. همیشه میگفت: «من یک روز شهید میشوم.» هیچوقت اهل ریا نبود، اما یکجا ریا کرد آنجایی که گفت:«بذار تا ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من میدانم شهید میشوم.» همیشه میگفت: «من یک روز شهید میشوم.» حتی یک بار هم در همان سنین نوجوانی به علت بازی گوشی معلم او را از کلاس بیرون کرد. حسین هم میگوید: «حالا که مرا از کلاس بیرون میکنید حرفی نیست، اما حواستان باشد که دارید شهید آینده را از کلاس بیرون میکنید.»
۲-تقریبا همیشه حسین را دردرحال کار بود وتلاش و کوشش میکرد.اصلا خستگی برایش معنا و مفهوم نداشت.بدن ورزیده و آماده ای داشت.درست زمانی که همه خسته بودند شوخی های حسین گل می کرد و به همه روحیه می داد.استراحت حسین ماند برای بعد از شهادتش.
۳-حضور در هیئتهای مذهبی و مسجد و برنامههای فرهنگی از جزو خصوصیات حسین بود و اهتمام ویژهای برای کمک به فقرا و نیازمندان داشت.
۴- هم و غم حسین مسائل فرهنگی جامعه بودو همیشه میگفت: خمس و زکات بدن باید پرداخت شود.
تقویت روحیه ی شهید با جمله ی رهبری
حسین از سختی ها دوره ی تکاوری می گفت،دوره ی کویر و دور ی جنگل.می گفت تو دوره ی کویر خیلی از بچه ها کم آورده بودند.هئای گرم وسختی دوره نفس بچه هارو گرفته بود .تنها چیزی که بهشون امید می داد صحبت های آقا بود.«اسرائیل ۲۵سال آینده را نخواهد دید»این جمله عجیب روحیه ی بچه ها را تقویت می کرد.
نحوه ی شهادت شهید حسین ولایتی فر
ابن شهید عزیزدر روز ۳۱ شهریور ماه ۹۷ درسن۲۲ سالگی حین حمله تروریستها به مراسم رژه نیروهای مسلح اهواز، به شهادت رسید. یکی از دوستان و همرزمان شاهد حسین نقل میکرد که حسین خود استاد کمین و ضد کمین بوده است. اگر میخواست در آن معرکه جان خود را حفظ کند امکان نداشت تیر بخورد. وقتی در آن سر و صدا و شلوغی و هیاهو همه میخوابند روی زمین، حسین جانبازی را میبیند که نمیتواند فرار کند و روی ویلچر گیر کرده، حسین هم به سمت آن جانباز میدود تا او را عقب بیاورد و جان او را حفظ کند. که چندین تیر به سینهاش خورده و به شهادت میرسد.
عکس مزار شهید حسین ولایتی فر
حلال مشکلات حتی پس از شهادت!
یکی از دوستان شهید به خاطرهای بعد از شهادت او و نظر کردن شهید به رفقایش اشاره کرده و آن را چنین روایت میکند: سر مزار حسین بودیم که یکی از رفقا پرسید: «برادرت کجاست؟ چند وقتی است ندیدیماش.»
داستان برادرم را برایش تعریف کردم. گفتم: «برادرم به خاطر شکایتی که از او شده زندان است.» جزئیات را روایت کردم: «برادرم ساکن کیش بود. آنجا به دختری علاقمند شد و از طریق خانوادهاش پیگیری کرد. آنها هم ابتدا به صورت مشروط میپذیرند.
شرطشان این بود که برادرم خودش را به خانواده اثبات کند. برادر من هم هر کاری کرد تا اعتماد آن خانواده را جلب کند. از خریدن جهیزیه برای دختر مورد علاقهاش تا خرجهای کذایی. برادرم که فکر میکرد با این کارها دل خانواده دختر را به دست آورده است، به آنها اعلام کرد به همراه خانواده میخواهم بیایم خواستگاری.اما آنها درخواستش را رد میکنند.
حتی آن دختر میگوید: «من اصلا به تو علاقهای ندارم.» برادرم وقتی میفهمد در این مدت فریب خانواده را خورده عصبانی شده و با خانواده درگیر میشود. در حین درگیری، لگدی هم به بخاری که آنجا بود میزند. بخاری روی زمین میافتد و آتش در خانه شعلهور میشود. همه به سلامت از خانه خارج شدند اما خانه کاملا سوخت. حالا آن خانواده از برادرم شکایت کردهاند. در دادگاه هم برادرم را به پرداخت ۸۵ میلیون تومان جریمه محکوم کردهاند. او هم که این پول را نداشت، مجبور میشود به زندان برود. این مدت بارها خواستیم رضایت خانواده را بگیریم. هر بار نمیشد. قبول نمیکردند رضایت بدهند. دیگر قطع امید کرده بودیم.»
وقتی این ماجرا را تعریف میکردم، بغض گلویم را گرفته بود. هم شهادت رفیقم، هم ماجرای برادرم خیلی ناراحتم کرده بود. بیشتر از یک سال از زندان رفتن برادرم میگذشت و هیچ کاری هم از دست ما برنمیآمد. آن شب تا دم سحر با رفیق شهیدم درد و دل کردم. وقتی رفتم خانه اذان صبح بود. نمازم را که خواندم از شدت خستگی بیهوش شدم. صبح با صدای مادرم از خواب بیدار شدم. با خوشحالی گفت: «داداشت آزاد شده. آن خانواده اول صبح رفتند و رضایت دادهاند.» صدای مادرم هنوز در گوشم میپیچد. خوشحالیش وصف شدنی نبود. من در آن حالت یقین داشتم که دل سنگ آن خانواده را حسین نرم کرده بود. با خودم گفتم رفیقمان هنوز هم مثل قدیم دنبال حل کردن مشکلات ماست… -
شبهای عاشورایی مادر شهید حسین ولایتیفر
طوبی جدیدالاسلام مادر شهید حسین ولایتیفر میگوید: زمانی که از شهادت حسین خبردار شدم احساس کردم یک ندا به من میگوید آرام باشید حسین خوب است. حسین لایق شهادت بود.
به گزارش ایسنا،وی ادامه میدهد:حسین از ۱۲ سالگی وارد بسیج شد. حضور در هیئتهای مذهبی و مسجد و برنامههای فرهنگی از جزو خصوصیات پسرم بود و اهتمام ویژهای برای کمک به فقرا و نیازمندان داشت. حسین تاکید داشت که به سوریه برود و همیشه به من میگفت یک روز شهید خواهم شد. پسرم عاشق این راه بود و راضی هستیم به رضای خداوند متعال.حسین هنگام مناجات به طبقه پایین منزل میرفت. صدای قرائتها و مناجات حسین هنوز در گوشم است. اگر یک شب به مزار پسرم نروم و زیارت عاشورا نخوانم آرام نمیشوم.
اگر یک شب زیارت عاشورا نخوانم آرام نمیشوم، هر شب برای خواندن زیارت عاشورا با پدر حسین به مزار شهید میرویم.
محمدتقی ولایتیفر پدر شهید حسین ولایتیفر نیز با اشاره به ویژگی های اخلاقی پسرش گفت: با شهید خیلی اُنس داشتم و با هم خیلی رفیق بودیم. رابطه ما تنها پدری و پسری نبود. حسین هدایا و حق الزحمههای خود را به فقرا و نیازمندان میبخشید.
سواد قرائت زیارت عاشورا را ندارم، وقتی مادر حسین شروع به خواندن این دعا میکند آرام می شوم.
گفتنی است: تحسین ولایتیفر فرزند محمدتقی، ششم تیرماه سال ۱۳۷۵ در پایتخت مقاومت ایران، دزفول متولد شد. در ۲۰ سالگی به جمع سبزپوشان سپاه پاسداران پیوست.
حسین ولایتیفر صبح روز شنبه ۳۱ شهریورماه سال ۱۳۹۷ در رژه نیروهای مسلح که به مناسبت هفته دفاع مقدس در بلوار قدس اهواز برگزار شد، هدف تروریستها قرار گرفت و به شهادت رسید. پس از تشییع باشکوه در اهواز پیکر پاکش به همراه پیکر مطهر شهید سعید زارع به دزفول انتقال یافت و در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول آرام گرفت.
موسسه حضرت مهدی (عج) در اسفندماه ۹۸ پویشی با عنوان «در خانه بمانیم» با محوریت زیارت عاشورا ایجاد کرده است که براساس این پویش، برای رفع بلا از کشور دعای توسل، دعای ندبه و زیارت عاشورا قرائت میشود که تاکنون بیش از ۱۳ هزار نفر در این پویش شرکت کردند. پدر و مادر شهید حسین ولایتی فر نیز ضمن پیوستن به این پویش از ملت ایران اسلامی خواستند برای مقابله با بیماری کرونا دست به دعا برداشته و از قرائت زیارت عاشورا غافل نشوند.
-
وصیت نامه شهید حسین ولایتی فر
متاسفانه از ایشون هیچ دست نوشته ای موجود نیست.
رسانهها و مطبوعات خارجی بیانات امروز رهبر معظم انقلاب اسلامی را درباره جنایات جنگی رژیم صهیونیستی در غزه و هشدار ایشان درباره «بیتاب کردن» ناگزیر ملل مسلمان و نیروهای مقاومت از وضع موجود مورد توجه قرار دادند.
به گزارش ایسنا، سخنان امروز حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار حدود هزار نفر از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور درباره جنگ غزه و جنایات جنگی رژیم صهیونیستی مورد توجه رسانهها و مطبوعات خارجی قرار گرفت که در ادامه به مواردی از آنها اشاره میشود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات امروزشان قضایای جاری فلسطین را جنایت عیان رژیم صهیونیستی و نسلکشی آشکار در مقابل چشم همه جهانیان خواندند و گفتند: اعتراض مسئولان برخی کشورها در مکالمات خود با مسئولان ما این بوده که چرا فلسطینیها غیرنظامیان را کشتهاند؟ این حرف خلاف واقع است چرا که ساکنان شهرکها غیرنظامی نیستند و مسلح هستند ولی با حتی فرض غیرنظامی بودن، چه تعداد از آنها کشته شدند و چه تعداد از غیرنظامیان فلسطینی این روزها به شهادت رسیدهاند؟
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: رژیم غاصب صد برابر آن تعداد، یعنی چند هزار زن و بچه و پیر و جوان غیرنظامی را در این چند روز کشته است و با بمباران مراکز پر جمعیت و ساختمانهایی که میداند محل سکونت غیرنظامیان است، جلوی چشم مردم دنیا در حال جنایت است.
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿١﴾ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿٢﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا ﴿٣﴾
سراپا وسعت دریا گرفتند
همان مردان که در دل جا گرفتند
تمام خاطرات سبزشان ماند
به بام آسمان مأوا گرفتند
به دوش ما چه ماند اى دل، که وقتی
خدا را شاهدى تنها گرفتند
چه شد اى دل، که در این راه رفته
جواز وصل را بى ما گرفتند
مگر مردان غریبى میپسندند
غریبانه ره دریا گرفتند!
- - رئیسی در نشست خبری با السودانی: رژیم صهیونیستی فروریخته و آمریکایی ها می خواهند آن را سر پا نگه دارند
- - آیین استقبال از پیکر پاک و مطهر 22 شهید تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس با حضور اقشار مختلف مردم در اهواز برگزار میشود.
- - قرائت میلیونی سوره مبارکه «نصر» برای پیروزی رزمندگان غزه
- - بازتاب بیانات رهبر انقلاب درباره «عصبانیت ملل مسلمان از وضعیت غزه» در رسانهها
- - شوک جهانی بعد از بمباران بیمارستان غزه /هلوکاست واقعی اینجاست /نه! حیوان هم این کار را نمی کند…
- - «طوفان الاقصی» فقط شمهای از قدرت جبهه مقاومت است
- - ماجرای کرامت انسانی شهید همدانی در بحبوحه جنگ/خاطره ای از «علی اصغر عزیزی» رئیس هیئت مدیره بنیاد فرهنگی، هنری سردار شهید حسین همدانی
- - «او باید فرمانده باشد» منتشر میشود/رمانی از زندگی شهید همدانی
- - نابغه جنگهای ناهمتراز در غرب آسیا
- - تجدید میثاق داوران و خبرنگاران جشنواره بین المللی فیلم های کودکان با شهداء
- - برنامه جشن میلاد پیامبر(ص) و امام صادق(ع) در ۴۵ هیأت کشور
- - دانسته هاي نياموخته
- - www.gmail.com با سلام من بابک ارسیا هستم لطفا اطلاعات بیشتر را برای درج در سایت شهداء دانشجو قرار دهید. اج شما با شهداء
- - من همكلاس دوره دبيرستان عليرضا استكي هستم پسر خنده رو و مودبي بود روحش شاد و يادش گرامي
- - سلام علیکم دست مریزاد محل شهادت علی آقا جزیره سهیل روبروی جزیره مینو آبادان بود . باتشکر
- - خدا درجات مهدی را متعالی و ما را رحمت کند، در دانشکده، نماد ساده زیستی بود، عینک شل و ول و زهوار دررفته اش را با کش به صورتش بند می کرد، یادش بخیر داشتم به پادگان ابوذر می رفتم، در میانه راه مهدی را دیدم، هم دانشکده ای بودیم، احوالپرسی کردیم، گفت با بچه های. رادیو آمدم، داریم میریم ریجاب گزارش تهیه کنیم، بیشتر یادم نمانده،. دقایقی صحبت کردیم و جدا شدیم، آخرین کسی از دوستان و همکلاسی هایش بودم که او را دیدم، چند روز بعد خبر شهادتش را شنیدم، دلم بسیار هواشو کرده ودریغ گوی جدایی از دوستان و یاران شهید هستم، الحقنی الله به فیا لیتتی کنت معه
- - خدا درجات مهدی را متعالی و ما را رحمت کند، در دانشکده، نماد ساده زیستی بود، عینک شل و ول و زهوار دررفته اش را با کش به صورتش بند می کرد، یادش بخیر داشتم به پادگان ابوذر می رفتم، در میانه راه مهدی را دیدم، هم دانشکده ای بودیم، احوالپرسی کردیم، گفت با بچه های. رادیو آمدم، داریم میریم ریجاب گزارش تهیه کنیم، بیشتر یادم نمانده،. دقایقی صحبت کردیم و جدا شدیم، آخرین کسی از دوستان و همکلاسی هایش بودم که او را دیدم، چند روز بعد خبر شهادتش را شنیدم، الحقنی الله فیا لیتتی کنت معه
- - با سلام. با شهید عبدالرضاراهدار دوران دانشگاه با هم بودیم در شهر کاشان. از طرف دانشگاه بازدید از جبهه های جنگ داشتیم و با شهید راهدار و بقیه دانشجو ها عکسی به یادگاری دارم.. روحش شاد و یادش گرامی باد.
Printed from: http://shahidedanesh.ir/26085/
Scan to visit this page: