شهیداحمد تاج بخش
شهیداحمد تاج بخش


۲۵ بهمن ۱۳۶۴
احمد تاج بخش
نام پدر : پرويز
دانشگاه : شهيد بهشتي اصلي
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : اقتصاد
مكان تولد : قم (قم)
تاريخ تولد : 1345/01/25
تاريخ شهادت : 1364/11/25
مكان شهادت : اروند رود
عمليات : والفجر8
زندگی نامه

شهید احمد تاجبخش روز پنج شنبه 25 فروردین ماه سال 1345 مطابق با 22 ذیحجه الحرام سال 1385 هجری قمری هنگام ظهر همراه با نوای مؤذن قدم به عرصه ی وجود نهاد و صدای فریادش طنین بخش خانه گردید. دوران کودکی را در محله ی ارک قم واقع در خیابان ارم گذراند. هوش و استعداد خارق العاده او حتی در دوران کودکی او را از دیگر هم سن و سالانش متمایز می کرد. دوران کودکی را در همان محله گذراند سپس به اتفاق خانواده از آن جا نقل مکان کرد و در خانه ای در خیابان ایستگاه قم ساکن گردید او بقیه عمر کوتاه و پر بار خود را دز این مکان گذراند. تحصیلات ابتدائی خود را در دبستان رزاقپور سابق ( مالک اشتر فعلی ) تحت سرپرستی جناب آقای طبیب نما گذراند، در دوران تحصیل شاگردی موفق بود وبارها به وسیله ی مربیان و مدیرانش مورد تشویق واقع می شد همواره در زندگی پر کار و فعال بود، در دوران تحصیل در کنار کسب دانش به فعالیت های ورزش خود در زمینه ی کشتی شروع کرد او این روزش را تا سال سوم دبیرستان ادامه داد و در این رشته موفق به دریافت دو مدال برونزیک مدال نقره در کشتی نوجوانان استان مرکزی گردید.

او در کنار تحصیل و ورزش به فعالیت های دیگری نیز می پرداخت که از آن جمله می توان همکاری با کمیته های انقلاب و پاسداری های شبانه را نام برد که در صورت نیاز نهاد های مذکور، سریع آماده ی خدمت می شد. به مطالعه بسیار اهمیت می داد. با معلوماتی فوق العاده وآرامشی بسیار به بحث با مخالفین انقلاب می پرداخت، به حدی با دلیل و با مدارک قوی پیش می رفت که طرف بحث خود را سرانجام ولو به ظاهر وادار به تأیید می کرد. او در شعر و ادب صاحب نظر بود و گاهی اشعاری می سرود. هیچ گاه از یادگیری علوم دینی غافل نمی ماند از هر فرصتی برای کسب معلومات بیشتر استفاده می کرد و با حضور در کنار دوستان طلبه خود از محضر آن ها کسب فیض می کرد او با دقت خاص پاسخگوی تمام مسائلی بود که برای خانواده و دوستان پیش می آمد. او در خرداد سال 1363 در رشته تجربی موفق به اخذ مدرک دیپلم شد و شرکت در کنکور را به سال بعد موکول کرد. وی در روزهای اول آبان سال 63 خود را به بسیج سپاه معرفی کرده و برای دیدن آموزش به اتفاق گروه همراه خود ابتدا به تهران و از آن جا به سمنان رفت. دوره آموزش بسیج را در این شهرستان به اتمام رسانده و در تاریخ 8/9/63 برای انجام وظیفه مقدس خویش به غرب کشور اعزام شد و مدت تقریباً سه ماه و نیم در پاسگاه های مختلف منطقه ی بانه کردستان مشغول انجام وظیفه بود و علیرغم مشکلاتی که در این مدت با آن ها برخورد کرده بود از جمله سرمای شدید منطقه و وجود ضد انقلاب کردستان همیشه شاد بود و نه تنها هرگز احساس خستگی نمی کرد بلکه به اندازه ای شیفته ی این دوره با تمام مشکلاتش شده بود که باز هم خیال تجدید دوره خود را داشت و اگر مشکلات خانواده دامنگیرش نشده بود مسلماً پس از چند روز دوباره به منطقه بازگشت می کرد او هیچ گاه دست از مطالعه برنمی داشت و همیشه دنبال این بود که کتاب تازه ای را مطالعه کرده بر معلوماتش بیافزاید ولی هیچ گاه ادعائی نداشت و همیشه رفتارش به طرزی بود که گوئی هیچ چیز نمی داند ولی هرگاه شروع به صحبت می کرد بی اختیار شنونده را به تحسین وا می داشت. سرانجام در تیر ماه 64 در کنکور سراسری شرکت کرد و دربین رشته هائی که توانسته بود در آن ها به حد نصاب برسد رشته اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی را انتخاب کرده در این دانشکده نام نویسی کرد و مشغول تحصیل شد ولی حدود بیست روز بعد وقتی توسط رهبران کشور اعلام بسیج عمومی داده شد او دیگر لحظه ای نتوانست درنگ گند و با معرفی خود آمادگی خویش را اعلام کرد و در مقابل سؤال دوستان که از درس او سوال می کردند با صداقت و صفای همیشگی خویش جواب می داد که فعلاً جبهه واجب تر است اگر برگشتم درس خواهم خواند در روز 25 آبان ماه مسابق با سوم ربیع الاول همراه با اولین دسته راهیان کربلا عازم جنوب شد و در 21 آذر برای چند روزی به مرخصی آمد و در شنبه شب آخر آذر ماه مطابق با 8 ربیع الاخر دوباره همراه گروهی به جنوب رفت و وعده داد که برای امتحانات دانشگاه مراجعت خواهد کرد. ولی روز 27 دی ماه تلفنی اطلاع داد که منتظرش نباشیم تا پایان دوره که مراجعت کند. ولی در پایان دوره هم چون حملات آزاد کننده و آزادی بخش والفجر شروع شده بود لذا طبع بلند او راضی نشد که در آن موقعیت حساس دوستان و همرزمان خود را رها کرده و تنها فکر سلامتی خود باشد لذا با تلگرافی سلامتی خود را به خانواده اطلاع داد و اعلام کرد که فعلاً مراجعت نخواهد کرد، ولی در جوار رحمت حق به سلامت کامل نائل گشته بود، او حاضر نشد دوستان را ترک کند و در کنار آن ها آن قدر به نبرد در جهت حق و برعلیه باطل ادامه داد تا سرانجام در جمعه شب 25 بهمن 1364 بین ساعت 9 و 10 مطابق با چهارم جمادی الاخر در جبهه اروند رود در عملیات والفجر 8 همزمان با مجالس عزاداری بانوی دو عالم حضرت زهرا علیها سلام دعوت حق را لبیک گفته همچون آقا و مولایش حسین با روحی گشاده به ملاقات حق رفته و به ملأ اعلی پیوست و سرانجام آرامش دلخواه را در جوار رحمت حق یافته به آرامش ابدی رسید.

وصیت نامه

بسمه تعالی

“الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم وَ فَرَجِنا بِهِم”

“رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ”

خدا کریم است خدا رحیم است خدا بزرگ است خدا صاحب نعمت است خدا هدایت گر است خدا است که بندگان را می پروراند و به رشد می رساند و به آن چه که خیر آن ها است هدایت می کند و من از نعمت خدا در نهایت رضایت هستم. خداوند نعمت را بر من تمام کرده است. بر گناهانم پرده استتار کشیده و بارها در سختی ها یاورم شده و مرا به صفاتی که دارا نبوده ام از حسنات در میان دیگران معروف کرده و به آن چه که لایق نبوده ام رسانده است الهی اَنتَ کَما تُحِب. خدایا من از تو راضی هستم تو هم از من راضی باش خدایا به من نعمت دادی کفران کردم فرصت دادی هدر دادم امتحان کردی موفق نبودم بارها به درگاهت توبه کردم و بارها توبه شکستم و تو بار مرا از خودت نراندی خدایا اگر دیگری بود که گناهم را ببخشد به او پناه می بردم اما جز تو کسی را ندارم خدایا از خشم و غضب جز به رحم و احسانت به چیزی پناه نبرم خدایا به من نعمت جهاد دادی که به ندای منادی حق لبیک بگویم اما افسوس که جهادم ناقص و سعیم ناکافی بود خدایا اکنون در این لحظات که شاید آخرین روزهای زندگیم باشد باز هم به درگاه تو ای بزرگ بنده نواز و ای بخشنده ی گنهکاران توبه می کنم . “اَللّهُمَّ اغْفِرْ لی کُلَّ ذَنْب اَذْنَبْتُهُ، وَکُلَّ خَطیئَة اَخْطَأتُها” توبه ام را بپذیر و قلبم را مطمئن و ایمانم را کامل و مرگ را شهادت قرار بده .

و اما مادر عزیزم مادر رنج دیده ام مادر سختی کشیده ام به خدا ز رویت شرم دارم از روی تو مهربان مادر و مادر بزرگهایم شرم دارم که با این همه سختی ها داغ دیگری بر داغهایتان می افزایم اما صبر کنید به یاد زینب مظلومانه صبر کنید و بدانید که من لایق و شایسته ی شما نبودم و خدا بهترین نعمت هایش را به خاطر آن چه که برایم زخمت کشیدید به شما عطا کند از خدای متعال نعمت و رخمت بی حدش را برای شما و آمرزش و مغفرتش را برای روح پدر عزیزم که هرگز نتوانستم باقیات طالحاتی برایش باشم می طلبم آجرکم الله انشاء الله. خدایا من از پدر و مادرم و از خانواده ام راضی هستم خدایا بر من مهربان بودند تو نیز از آن ها راضی باش و بر آن ها مهربان باش خدایا هرگز بر رنج و ناراحتی هایشان راضی مباش خواهرم را به حجاب و رفتار اسلامی و برادرم را به حسن خلق و اهمیت دادن به فرائض و مسائل دین توصیه می کنم همین طور به تمام دوستان و برادران عزیزم یادآور می شوم که گناه انسان را به سقوط می کشاند گناه نکنید از همه ی دوستان و برادرانم که با من برخورد داشتند و حقی به گردن من دارند و برادری که با من عقد اخوت خوانده اند به خصوص از برادر عزیزم حسین که بسیار در حقش بد کرده ام حلالیت می طلبم همه ی شما را از جان و دل دوست داشتم و دارم از دعای خیرتان فراموشم نکنید . از نظر مالی آن چه دارم متعلق به مادرم است که هر کار بخواهد می تواند بکند توصیه می کنم بعد از مخارجی که خواهم نوشت قسمتی از دارائیم را برای خواهرم پس انداز کنید و قسمتی را هم صرف امور خیریه، کمک به جنگ و کمک به خانواده های بی بضاعت کنید (از ثلث خودم) با آن که نماز و روزه ی قضا ندارم ولی احتیاطاً یک سال نماز و یک ماه روزه برایم بگیرید و سه هزار تومان هم خمس بدهید ضمناً بقیه ی هشت روز روزه ای که از طرف شهید علی فرد پور به عهده گرفته و سه روز آن را گرفته بودم و پنج روز مانده بود نیز گرفته شده است و چیزی به گردن آن شهید نیست. یک کارد شکاری که متعلق به پدرم بوده همراه من است که در قم قیمت آن 150 تومان بود از طرف من این پول را بدهید در کمد کنار تختم تعداد زیادی نامه که دوستانم برایم نوشته اند و همین طور چند دفتر خاطرات و دفترهائی که در آن ها کپی نامه هائی که برای دوستانم و دیگران نوشته ام موجود است چون ممکن است مسائلی در آن ها باشد که مربوط به دیگران باشد و راضی نباشند افشا شود تمامی آن ها و همین طور دفتر خاطرات و دفتر کپی نامه ای را که در کوله ام همراه دارم از بین ببرید البته توجه داشته باشید که در آن ها نام خدا و آیات قرآن فراوان است طوری کنید که خلاف شرع و بی حترامی نباشد همین طور مبلغ هزار تومان رد مظالم برایم بدهید که اگر دینی از کسی به گردن دارم پاک شود به کسی مقروض نیستم غیر از یک لیوان سپاه مشهد موقعی که آن جا بودم در اختیارم بود و نتوانستم تحویل بدهم بنا به دستور حاکم شرع و نماینده ی امام رفتار کنید و دو عدد میل ورزشی متعلق به برادر علی مهدیزاده و چند جلد کتاب که یکی از آن ها کتاب (قدرت اراده ، چاره ی کمروئی متعلق به برادر علی ولی است) و بقیه نیز متعلق به سایر دوستانم می باشد در میان کتاب های من هست از دوستانم می خواهم که خودشان مراجعه و دریافت دارند پول هائی که به دوستانم قرض داده ام حلال کرده می بخشم ضمناً چون من مستطیع بوده و حج بر عهده ام می باشد نسبت به بجا آوردن آن اقدام کنید بیش از این چیزی به نظرم نمی رسد. بار دیگر از همه حلالیت می طلبم ضمناً از دوستانم می خواهم که از طرف من از آقای شکارچی مسئول تعاون لشکر به خاطر حرفی که در یک برخورد نداشته و بی توجهی به ایشان زدم حلالیت بطلبند با نظر رحمت خودش به همه ی شما و ما عنایت کند و مقام شهدای واقعی و همنشین با ابا عبدالله الحسین را قسمت ما نماید انشاء الله .

احمد تاج بخش 1364/11/15

به برادرم توصیه می کنم ازدواجش را به خاطر شهادت من عقب نیاندازد و بداند که شادی من در خوشبختی خانواده ام می باشد به هر حال راضی نیستم به خاطر من ازدواجش را عقب بیاندازد ولو آن که ازدواجش با تشییع جنازه ی من در یک روز باشد .



دیدگاه شما

امام و شهدا

رسانه‌ها و مطبوعات خارجی بیانات امروز رهبر معظم انقلاب اسلامی را درباره جنایات جنگی رژیم صهیونیستی در غزه و هشدار ایشان درباره «بی‌تاب کردن» ناگزیر ملل مسلمان و نیروهای مقاومت از وضع موجود مورد توجه قرار دادند.

به گزارش ایسنا، سخنان امروز حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار حدود هزار نفر از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور درباره جنگ غزه و جنایات جنگی رژیم صهیونیستی مورد توجه رسانه‌ها و مطبوعات خارجی قرار گرفت که در ادامه به مواردی از آن‌ها اشاره می‌شود.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات امروزشان قضایای جاری فلسطین را جنایت عیان رژیم صهیونیستی و نسل‌کشی آشکار در مقابل چشم همه جهانیان خواندند و گفتند: اعتراض مسئولان برخی کشورها در مکالمات خود با مسئولان ما این بوده که چرا فلسطینی‌ها غیرنظامیان را کشته‌اند؟ این حرف خلاف واقع است چرا که ساکنان شهرک‌ها غیرنظامی نیستند و مسلح هستند ولی با حتی فرض غیرنظامی بودن، چه تعداد از آنها کشته شدند و چه تعداد از غیرنظامیان فلسطینی این روزها به شهادت رسیده‌اند؟
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: رژیم غاصب صد برابر آن تعداد، یعنی چند هزار زن و بچه و پیر و جوان غیرنظامی را در این چند روز کشته است و با بمباران مراکز پر جمعیت و ساختمان‌هایی که می‌داند محل سکونت غیرنظامیان است، جلوی چشم مردم دنیا در حال جنایت است.

تا آسمان عشق

بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿١﴾ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿٢﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا ﴿٣﴾

ادب عاشقی

سراپا وسعت دریا گرفتند

همان مردان که در دل جا گرفتند

تمام خاطرات سبزشان ماند

به بام آسمان مأوا گرفتند

به دوش ما چه ماند اى دل، که وقتی

خدا را شاهدى تنها گرفتند

چه شد اى دل، که در این راه رفته‏

جواز وصل را بى ما گرفتند

مگر مردان غریبى میپسندند

غریبانه ره دریا گرفتند!

 

دبیرخانه شهدای دانشجو
تعداد شهدا
۳۰۵۸ شهید
آخرین مطالب
نظرات
بایگانی نظرات

Printed from: http://shahidedanesh.ir/25929/

Scan to visit this page: