شهید یعقوب محمد نژاد فرزند یوسف در چهاردهمین روز شهریور ماه سال 1349 در خانواده ای مذهبی در روستای انار از توابع شهرستان مشگین شهر دیده به جهان گشود.وی اولین فرزند خانواده بود مادرش نظمیه که زنی پاک نیت بود یک ماه قبل از تولد فرزندش در خواب مژده تولد فرزند پسری را از یک زن مومن دریافت کرده بود که گفته بود تو به زودی صاحب پسری خواهی شد نامش را یعقوب بگذار و برای سلامتی اش دعا کن .آری خواب مادرش به حقیقت پیوست وتولدش خیر و برکتی بود برای خانواده یوسف.

تمام تلاش خانواده اش براین بود که یعقوب را متدین به بار آورند پدرش هر شب اورا بر روی زانو می نشاند و به او محبت می نمود 5 ساله بود که از پدرش قرآن را فرا گرفت روحیه ای حساس داشت.همه از دیدنش خوشحال می شدند،جذابیتی خاص داشت که همه را به سوی خو د جذب می کرد با دوستانش بازی می کرد دوران خردسالی اش را در دامان پاک پدرو مادر مهربانش گذراند.

تحصیلات ابتدایی را در مدرسه علویه روستای زادگاهش با معدل خوب به پایان رسانید و راهنمایی را در مدرسه آیت الله طالقانی در شهرستان مشگین شهر اسم نوشت علاقه ی خاصی به تحصیل داشت همه معلم ها از نمره ی درس خواندن ایشان خیلی راضی بودند و می گفتند که آینده ای درخشان پیش رویش قرار دارد بدین ترتبیب راهنمایی را نیز با موفقیت پشت سر گذاشت و تحصیلاتش را در دانشسرای آیت الله مشگینی ادامه داد.

یعقوب در زمان انقلاب 8 ساله بود که به همراه پدرش به تظاهرات و راهپیمایی می رفت و سوالاتی را درباره اسلام و انقلاب می پرسید علاقه ی شدیدی داشت که هر روز راجب انقلاب خبرهایی بشنود.از دوستانش در مدرسه راجب جنگ می شنید و شیفته تر می شد . هم تحصیل می نمود و هم کار میکرد . نوجوانی بود که حدود خود را می شناخت سخت کوش و مهربان بود به افراد فقیر کمک می نمود به دانش آموزانی که وضعیت مالی خوبی نداشتند کمک می نمود و با دانش آموزان کلاس همدلی می کرد.یکی از شاگردان تعریف میکند : در کلاس برای ما علاوه بر درس دادن از امام وتلاش هایی که حضرت امام برای پیروزی انقلاب میکرد می گفت . در بین دانش آموزان کتابهای امام را پخش می کرد و مارا برای رفتن به جبهه آماده می کرد یکی از دانش آموزان از معلم پرسید رفتن به جبهه برایمان چه فایده ای دارد ؟ در جواب گفت: مگر فایده ای برای امام دارد که خودش را فدامیکند که ما در آسایش باشیم. نيروي ايمان و تعهد شهيد محمدنژاد و علاقه قلبي او به انقلاب اسلامي و ارزشهاي متعالي آن باعث شده بود كه در سنگر زهد و تقوي و خدمت خالصانه از تمامي همسن و سالهايش پيشتازتز باشد. آن قدر با نفسانيات خود مبارزه مي‌كرد كه جايي براي خودستايي در او وجود نداشت.آرزویش شهادت در راه خدا و پیروزی انقلاب و سلامتی حضرت امام (ره) بود سال سوم دانشسرا بود که به همراه رزمندگان اسلام به صورت داوطلبانه به سوی جبهه های نبرد شتافت علی سلیم زاده یکی از هم کلاسی هایش این چنین میگوید:بنده با یعقوب هم کلاسی بودم مومن و با ایمان بود به همه محبت می نمود با همکلاسیانش با احترام رفتار می کرد چهره اش نورانی بود.هيچگاه در چهره او ترديد و ابهام وجود نداشت. داراي روحيه‌اي قوي و بزرگ بود و در شجاعت بي‌نظيرترين فرد بود. تقوي، خلوص و اعتقادش به توحيد، در او ايجاد آرامش مي‌كرد و تحمل و صبر و استقامتي كه در او بود، نشان مي‌داد كه چگونه مجاهدي است آن موقع که به شهادت رسید همه می گفتند حیف که یعقوب شهید شد.قسمتی از وصیتنامه شهید: آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنان که مانده اند باید کار زینبی بکنند و گرنه یزید هستند ، با هوشیاری کامل از انقلاب اسلامی و ولایت فقیه دفاع کنید .

این تک تیر انداز پس از ماهها تلاش در تاریخ 65/10/30 در سن 26 سالگی در عملیات کربلای 5 در کربلای ایران شلمچه فراموش نشدنی که از حضرت قاسم ابن الحسن (ع) تبعیت نمود سبوی عشق را سر کشید عمر دنیوی این پروانه هر چند کوتاه بود ولی این چند روز نیز مایه سربلندی خانواده اش بود و این افتخار را با شهادتش تکمیل نمود و دیدار یار را بر دیدار دیار ترجیح داد و پیکر پاکش در خاک زادگاهش آرام گرفت .