شهید دانشجو موسی بان
نام پدر : حسین
تاريخ تولد: 1337
محل تولد: آبادان
رشته تحصيلي: آمار
نام دانشگاه : فردوسی مشهد
تاريخ شهادت : 24 دی 1359
محل شهادت: آبادان
عمليات:
زندگینامه شهید
شهیدموسى بان در خانواده اى مذهبى و مؤمن در آبادان به دنیا آمد. در دوران دبیرستان با مساجد و محافل مذهبى آشنا شد و شروع به خودسازى و کسب آگاهى نمود. در سال 56 با دیپلم ریاضى، فارغ التحصیل شد و وارد دانشگاه مشهد -دانشکده علوم- شد.
در دانشگاه مشهد به فعالیت مذهبى، سیاسى و تفسیر قرآن و نهج البلاغه در بین دانشگاهیان پرداخت. چندین بار به خاطر فعالیتهاى گروهى بازداشت و زندانى گردید.
در مشهد با سایر برادران مؤمن نقش موثرى در تظاهرات و ایدئولوژى انقلاب اسلامى داشت. آرمان و هدف او ایجاد جامعه اسلامى و پیروزى انقلاب اسلامى بود، او هیچگاه مطالعه قرآن و متون اسلامى را فراموش نکرد و دیگران را نیز به فهم قرآن دعوت می نمود.
وى براى کسانی که او را می شناختند، به منزله یک برادر و معلم نمونه اخلاق و رفتار انسانى و اسلامى بود و شعار او پیروى از راه انبیا، شهدا، صالحین و صدیقین بود. پس از انقلاب در جهاد دانشگاهى مشهد با کمک برادران انجمن اسلامى به یارى مردم مستضعف می شتافتند.
در ماههاى اول جنگ اسلام و ایران بر علیه رژیم دست نشانده عراق، به فعالیتهاى پشت جبهه در شوراى جهاد دانشگاهى مشهد مشغول بود. وى داوطلبانه به یارى سربازان اسلام در جبهه حق شتافت و در کربلاى آبادان در روز 1359/10/24 به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
بخشی ازآخرین نامه شهید
«…اگر این مطالب را ننویسم، آرام نخواهم گرفت. عشقی عجیب در دل من ایجاد شده است، عشقی به رفتن و از این تکرارها خارج شدن. چرا که احساس می کنم تمام حرفهایی که می زنم، اگر به آن عمل نکنم، تأثیری نخواهد داشت و این را در روحیه دوستان نیزمی بینم که به آنها نیزچنین حالتی دست داده است.
برای رسیدن به یقین ها باید به جبهه و جنگ بروم. تا ازکسانی نباشم که خدا را با حرف می پرستند. تا از کسانی نباشم که می گویند ولی عمل نمی کنند. «لَم تقوُلوُنَ مالاتَفعَلوُن» و این چیزی که مرا نگه داشته بود احساس مسؤولیت نسبت به انجمن و جهاد دانشگاهی وانقلاب فرهنگی بود.
اما احساس می کنم اگر بمانم خود خواهم پوسید و از بین خواهم رفت. درضمن این فکر من خط فکری را در انجمن و جهاد ایجاد خواهد کرد که بقیه راه را، ادامه دهند و به سرمنزل مقصود برسانند و در ضمن خود من به هدف خود که شروع حرکت است رسیده ام .
خدایا مقدمات رفتن را آماده کن که هر چه زودتر به جبهه بروم. ای زیباترین زیبایی ها، ترا با تمام وجود درک می کنم و تو زیباترین چیز در نزد من هستی «وربی احمد شیء عندی و احق بحمدی». و برای این زیبائیها وعشق هایی که در ما ایجاد کرده ای به حمد من از هر چیز سزاوارتری.
ای تمام نورها، خوبی ها، الله نور السموات و الارض. تسکین و اطمینان را بر دل ما جاری کن «الا بذکرالله تطمئن القلوب» دراین راه شهادت زیباست. شهادت یک انتخاب است. مرگ نیست، حیات است و به انسان های دیگر درس می دهد که راه شهید را انتخاب کنند و راه او را ادامه دهند تا به سعادت برسند. پس شهادت لقاءالله است. رؤیت است، دیدار اوست و چه بهتر از این خدایا، کاری کن به این فکر عمل کنم و عقب گرد نداشته باشم. الهی آمین»