شهید دانشجو محمد حسن بیدگلی
نام پدر : یوسف
تاريخ تولد: 21 فروردین 1344
محل تولد: زنجان
رشته تحصيلي: شیمی
نام دانشگاه : صنعتی شریف
تاريخ شهادت : 7 تیر 1366
محل شهادت: ماووت عراق
عمليات: نصر
زندگينامه شهيد
شهید محمد حسن بیدگلی در سال 1344 به دنيا آمد. وی پنجمين و آخرين فرزند خانواده اش بود. خانواده او از اقشار كم درآمد و بسيار مذهبي بودند. در چنين محيطي او از كودكي با احكام و اخلاق اسلامي تربیت شد و شالوده يك ايمان مستحكم الهي در وي پي ريزي گشت.
او از همان ابتدا همراه درس، نزد پدرش آموزش قرآن را نيز آغاز كرد و با مسائل مذهبي و احكام دینی آشنا شد.
دبستان و دوره راهنمايي را با موفقيت كامل گذراند كه اواخر اين دوران مصادف با اوجگيري انقلاب بود.
او با نوشتن انشاهایی همكلاسيهای خود را با انقلاب آگاه مي كرد. او دوران دبيرستان را در رشته رياضي – فيزيك و با فعاليت شديد در انجمن اسلامي با موفقيت با پايان رساند.
ایشان هيچگاه از ياد محرومان غافل نماند و از نظر مالي و فكري همواره به آنها كمك مي كرد. او به ورزشهاي رزمي علاقمند بود و به هنر خطاطي مي پرداخت.
سال 1357 در روزي كه مصادف با بيعت نيروهاي هوائي با امام بود همراه آنان با رهبر خود بيعت نمود.
با آغاز جنگ تحميلي در سال 1360 وارد بسيج شد و با گذرانيدن دوره آموزشي به جبهه جنوب اعزام گرديد و در عمليات گسترده و عظيم بيت المقدس كه به آزادي خرمشهر انجاميد شركت كرد.
وي در كنكور سال 1363 در رشته مورد علاقه اش، شيمي دانشگاه صنعتي شريف پذيرفته شد و وارد دانشگاه گرديد و مجدداً در اسفند سال 1365 به جبهه اعزام شد.
او دو هفته مانده به پايان ماموريت شش ماهه اش از مرخصي استفاده مي نمايد و به نزد خانواده برمي گردد و براي بار دوم با مادرش وداع مي كند.
ایشان پس از انجام سلسله عمليات نصر در جبهه غرب در تاريخ 27 تیر 1364 در سنگر ديده باني به شهادت رسید.
قسمتی از وصيت نامه شهيد
“من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا ا… عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا”
حمد و ستايش خداي سبحان را و درود بيكران به ارواح تمامي انبيا عظام و شهداي معظم اولن و آخرين عالم اسلام
… انقلاب اسلامي تنها ضامن بقاي اسلام و مكتب و تنها رمز سعادت در دنيا و آخرت مي باشد. لذا حراست و حمايت از آن بر عموم امت فرض است… و در اين ميان شما از يك نيرویي به نام الله برخورداريد كه پشتوانه اصلي انقلاب اسلامي مي باشد.
از بعضي شكستهای ظاهري (يعني شهادتها) ولي در باطن پيروزيهاي واقعي دلخور نباشيد و مطمئن باشيد كه از اين خونها آنچنان لاله هاي شكوفه كند كه ايران براستي گلستان شود. انشاالله تعالي.
برادران همسنگر من يعني محصلين و معلمين عزيز كه از همان اول بارهاي گراني از انقلاب را بر دوش كشيده ايد. خداوند قوت دهد آن بازواني را كه مي كوشند در جاهاي مختلف و اينچنين بندگي خدا مي كنند … ای خداي بزرگ “اللهم الرزقني حلاوه الشهاده”
از پدر و مادرم كه در تربيت و تعليم و تاديب اينجانب، زحمات طاقت فرسایي كشيده اند شرمنده هستم چون نتوانستم و نمي توانستم در اينجا از ادای آن همه محبت درآيم وليكن قول مي دهم كه در آن سراي دست گير آنها باشم.
از تمام خويشان خود از پدر و مادرم مي خواهم كه مصداق خوب و نمونه اي از اين آيه باشند ” الذين ادا اصابتهم مصيبه قالوا انا لله و انا اليه راجعون”
حمد و ستايش خداي بزرگ بر من واجب است تا برخوردار از چنان پدر و مادري باشم كه با نان خشك اما حلال من الله مرا بزرگ كردند و در آخر آنرا نثار اسلام نمودند تا پشتوانه اي عظيم در آن سرای پس انداز كنند.
آنان با صبر انقلابي و مقاومت نشان خواهند داد كه گر چه در كربلاي حسين نبودند ليكن در كربلای ايران حاضر شدند كه فرزند خود را به اسلام تقديم نمايند و سعادت دنيا و آخرت را بازخرند…