شهید دانشجوی جهادگر امیر جعفری پور
نام پدر : عباس
تاريخ تولد: 22 دی 1344
محل تولد: تهران
رشته تحصيلي: مهندسی شیمی
نام دانشگاه : صنعتی شریف
تاريخ شهادت : 11 اسفند 1365
محل شهادت: شلمچه
عمليات:
زندگينامه شهيد
شهيد امير جعفر پور در سال 1344 در شهر تهران به دنيا آمد. او اولين فرزند خانوده اش بود و از كودكي علاقه زيادي به كتاب خواندن داشت.
او در دبستان اسلامي به نام برهان مجرد تحصيل مي كرد و بدين لحاظ توجه خاصي نيز به مسائل مذهبي داشت.
او در خط و نقاشي هنرمند بود و دفتر يادداشت او شاهدي بر اين مدعاست. او در دوران انقلاب در بيشتر تظاهرات شركت داشت و از مساجد و خانه ها براي كمك به مجروحين، كمكهاي اوليه جمع مي كرد.
پس از انقلاب عضو انجمن اسلامي دبيرستان و بسيج مسجد محل شد. وقتي جنگ آغاز شد حتي دبيرستان را هم بهانه نيافت و به جبهه شتافت. چنانچه از سال آخر دبيرستان تنها چهار ماه آخر سال را در شهر گذارند تا امتحان بدهد و سپس بازگردد.
وی در كنکور شركت كرد و در رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتي شريف پذيرفته شد.
دانشگاه براي او محلي براي فعاليت بيشتر و كسب علم و تخصص برای جبهه ها و جبهه خانه اصلي او بود.
در دوران دانشگاه هرگاه فرصتي مي يافت، اگر طولاني بود به جبهه مي رفت و اگر كوتاه بود روي زندگينامه شهدا كار مي كرد و آنها را به صورت جزوه درمي آورد و به خانوده ها و يا مساجد تحويل مي داد.
سرانجام او در شلمچه در 11 اسفند 1365 به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
وصيت نامه شهيد
بارالها ! عنايتي فرما تا با همه وجودم از غير تو گسسته و به تو بپيوندم و چشم دل ما را با روشنايي ديدارت منور فرما…
بعد از حمد و ثناي خدا و رب و مولايم مي خواهم چند سطري را به عنوان وصيت اين بندة حقير و اين عبد ذليل خدا بنويسم.
دست از طلب ندارم تا كام من برآيد يا جان رسد به جانان، يا جان زتن درآيند
مولاي من اميد به تو، مشعلي بود كه برای من درگذر از پيچهای تاريك و هراسناك دنيا، همه چيز بود در كلاس دانشگاه، در راههای پرپيچ و خم كوهستانهاي غرب، به هنگام گشت رفتن، در ميان خاك و غبار و خون و انفجار دشتهای جنوب، به هنگام پاتك دشمن، در نمازهاي هنگام شب عمليات، در هنگام شهادت رسيدن هر شهيد.
مولاي من در هنگام برخورد با انسانهايي كه از فرط دور شدن از فطرت خداییشان، وجودشان به گندابي از لجن و پليدي تبديل شده است.
مولاي من در تمامي اين مواقع تنها و تنها اميد به تو كه سرچشمه همه ی لطايف و نيكي ها و خوبي ها هستي، بود كه گرمايش تمامي وجود سرما زده ام را گرم مي كرد.
پيروزی يا شهادت كه هر دو حالت برای من پيروزی است. خداي من اي كاش هزاران بار مرا مي كشتند و دوباره زنده مي شدم تا به لقاي تو برسم.
مولای من ! آيا آن لحظه ای را خواهم ديد كه در جوار تمامي شهيدان و تمامي بندگان صالحت از اول خلقت تا كنون تمام وجودم را فرياد كنم و بگويم: «سبوح قدوس ربنا رب الملائكه و الروح» .
خداي من! مولاي من ! عشق حسين تو ما را بدين جا كشانده.
پدر و مادر عزيزم! لطف و رحمت خداوند شامل حالتان بود كه اين امانت خدا را اينگونه تحويل خدا داديد كه در آخرت هم سربلند و سرافراز خواهيد شد. مادرجان اگر خواستي بيادم باشي بياد حسين فاطمه(ع) اشك بريز. دعاهاي كميل و ندبه و نماز جمعه و مستحبات را فراموش نكنيد كه به خدا قسم هر چه داريم از اينها داريم.
خانواده عزيزم، هر كس كه حتي ذره ای نسبت به انقلاب و امام و راه من ترديد و بدبيني دارد حق ندارد در تشييع و يا هر مراسم ديگري مربوط به من شركت كند…. اسلام بر محور ولايت استوار است.
عشق اين سيد پاك را در وجودتان حفظ كنيد كه بي عشق او نمي توانيد عاشق مولايمان امام زمان مهدی موعود (عج) شويد. عزيزان قرآن را فراموش نكنيد، قرآن براستي كتاب هدايت است.
اي عزيزاني كه در شبهاي سرد و تاريك غرب و در دشتهاي گرم و تا افق پيش رفته جنوب، همچون ستاره هايي درخشيديد و نور حاصل از شهادت شما، چراغي بود فرا راه تمامي بندگان صالح خدا، بر ارواح پاكتان درود و سلام باد، مشتاق ديدار تمامي شما.
يا اباعبدالله دلم ميخواهد همچون تو با رویي برافروخته و دلي پر از محبت خدا و اهل بيت به ملاقات خدا بروم.
اميرجعفري پور ـ 19 خرداد 1365