شهید دانشجو سیدحسن حسینی
نام پدر : سید ابوالقاسم
تاريخ تولد: 1 فروردین 1344
محل تولد: علی آبادکتول
رشته تحصيلي: هنر
نام دانشگاه : شیراز
تاريخ شهادت : 27 مرداد 1367
محل شهادت: علی آباد کتول
عمليات:
خلاصه زندگينامه شهيد سيد حسن حسيني
شهيد سيد حسن حسيني در تاريخ 1 فروردین 1344 در خانواده اي روحاني و معتقد به اسلام در شهرستان علي آباد كتول ديده به جهان گشود . دوران ابتدايي را در مدرسه فاضل آباد سپري و جهت گذراندن مقطع متوسطه به شهرستان قم نقل مكان كرد و در دوران دبيرستان را در مدرسه امام صادق قم گذراند و موفق به اخذ ديپلم شد. بعد از ديپلم و شركت در كنكور سراسري دانشگاه در رشته هنر دانشگاه تهران پذيرفته شد . علاوه بر تحصيل در دانشگاه براي افزايش معرفت و شناخت علوم الهي به فراگيري دروس حوزوي نيز مشغول شد. مدتي به عنوان مسئول واحد حوزه هنري سازمان تبليغات قم مشغول فعاليت شد با شروع جنگ تحميلي به كار فيلمبرداري از جبهه و رزمندگان اسلام مشغول شد و بعد از مدتها حضور در جبهه و در كنار رزمندگان اسلام سرانجام در تاريخ 27 مرداد 1367 بر اثر سانحه رانندگي جهت ماموريت در منطقه فاضل آباد به درجه رفيع شهادت نائل آمد . و نداي حق را لبيك گفت.
گزيده وصيتنامه شهيد سيد حسن حسيني
ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
“يا ايها الذين امنوا هاجروا و جاهدوا في سبيل الله و علي اولاد المعصومين حجج الله”
نوشتن وصيت برايم آسان نيست ، نه مال و منالي دارم كه محاسبه نمايم و وصيت نمايم نه روشنگر مسيري هستم كه راه را مشخص كنم آنچه مي خواهم در سطور ذيل آورم همان چيزيست كه در بين مردم نيكو طينت آموختم.
از شما مردم خوب و عزيز متشكرم ، از خداوند برايتان جزاي خير مسئلت دارم ، شما بوديد كه با انقلاب خونينتان به رهبري فرزند حسين و پرچمدار قيام خونينش معناي زيستن را به ما آموختيد ، شما بوديد كه در برابر تجاوز كافران دفاع كرديد و تا سركوبي تجاوزگران آرام نخواهيد نشست . ما نيز از ميان شما مردم پرورش يافتيم و در اين دفاع مقدس شركت كرديم و ما را آنگونه آموختيد كه چون حسين(ع) در ميدان كارزار باشيم و همان كرديم كه شما مردم خداپرست خواستيد و بر ما فرمان خدا چيزي نگفتيد، چرا كه شما رهروان رهبر بزرگ اين حركت اعظم الهي “روح خدا” هستيد …
پدر و مادر عزيزم!
بر دستانتان بوسه مي زنم ، سرافرازم كه والديني چون شما داشتم پدر عزيزم كه غم مصيبت حسين(ع) را فرياد كردي و مادرم كه همراه شيرت اشك عزاي حسين(ع) را به من نوشاندي ، پدر عزيزم خوشحال باش كه روضه هايت فرياد رساي من شد كه يا حسين(ع) بگويم. تو از هجرت حسين(ع) گفتي مهاجر شدم تو از هل من ناصرش گفتي لبيك گفتم، تو از رشادتش گفتي رشيد شدم ، تو از مظلوميت حسين(ع) گفتي بر ظالم خروشيدم ، گفتي : سينه ام را آماج گلوله ها كردم و تو از شهادت حسين(ع) گفتي ومن شهيد شدم.
و خونم مادر . . . اي مادر عزيزم همان قطره هاي شير بود كه در رگهايم جاري ساختي تا حسنت احسن شود .احسن. مادر مغرور باش ، سرت را بالا بگير قامتت را راسخ كن كه فرزندت را به لياقت سربازي حسين(ع) رساندي و در روز محشر پيش جده ات زهرا(س) سرافراز و خشنود و مقربي و به شما تمامي دوستان و بستگانم عرضه بدارم كه براي اين انقلاب خونبار حسيني(ع) رهرو راه زينب(س) باشيد و بر دشمنان اين نظام اسلامي مختار باشيد كه انتقام خون گلوي اصغر(ع) و سر حسين(ع) را از حرمله و شمر ملعون بگيريد .
يك جمله را نيز به هنرمندان عرضه كنم ، هنرمندان عزيز تفكر كنيد ، دقت كنيد و خود را بشناسيد و رسالت خود را دريابيد ، بيائيد مردانه و با صلابت تعهد و ايمان را به همراه تخصص بكار بنديد و فرهنگ اصيل اسلامي را به اين مسلمانان واقعي نشان دهيد و هميشه به ياد داشته باشيد كه تقوا و شجاعت مي تواند به شما و اثر شما جان دهد.
اي تمامي خواهران باحجاب و مادران ايثارگر ، شما رهروان واقعي فاطمه (س) كه در قبل از انقلاب و پس از آن و در جنگ تحميلي آن كرديد كه بايد يك زن فاطمه گونه انجام دهد، اي مادري كه لباس رزم فرزندت را با دستان پينه بسته ات در نيمه شب دوختي و اي خواهري كه در عصر عزيمت بر قامت رساي برادر جامه رزم پوشاندي و پس از شهادت برادر در مجلس ايراد سخن كردي اما باوقار، به اسارت در آمدي اما عفيف، به خصم شوريدي اما با حجاب ، دشمن را دست گزيده بر لب گذاردي كه كيست اين زن؛ زني كه فاطمه اش الگوست و زينب(س) جلودارش و من به عنوان يك فرزند از دامان تو و يك برادر از نگاه تو برايت صبر جميل و اجر جزيل مسئلت دارم . . .