شهید دانشجو مرتضی پالیزوانی
نام پدر : حسین
تاريخ تولد: 5 شهریور 1341
محل تولد: تهران
رشته تحصيلي: فلسفه
نام دانشگاه : تهران
تاريخ شهادت : 12 اردیبهشت 1365
محل شهادت: فکه
عمليات:
خلاصه زندگينامه شهيد مرتضي پاليزواني
مرتضي پاليزواني در نهم فروردين5 شهریور سال 41 در تهران و در يك خانواده مذهبي چشم به جهان گشود .
در دوران نوجواني وي جامعه دچار دگرگوني هاي بي سابقه شده بود از يك طرف استكبار جهاني و خصوصاً شيطان بزرگ , امريكا و از طرف ديگر , روحانيت شيعه به رهبري امام خميني كه نهضتي عظي و بنيان برافكن آغاز كرده بود . و در سالهاي اول دهه پنجاه مرتضي با سن كم خود در جلسات سخنراني حسينيه شركت مي نمود و جزوات و كتب منتشر شده از سوي حسينيه را مطالعه مي كرد و با اظهار نظرها و بحث هاي خود اطرافيان را متحير مي ساخت و خطبه هاي داغ و آتشين مرحوم شريعتي درباره شهيد و شهادت و ايثار و عشق به خدا روحيه شهادت طلبي را در وي زنده نگه مي داشت و در سال 55 به همراه پدر و مادر به شهر قم مهاجرت كرد و در آنجا وارد مدرسه حكيم نظامي شد و علاوه بر رشته رياضي و فيزيك به مطالعات ديني و اجتماعي مي پرداخت و رابطه اي تنگاتنگ با طلاب جوان داشت و شهادت حاج مصطفي خميني شوري تازه در وي آفريد .
از عميق ترين اعتقادات شهيد اين بود كه انقلاب اسلامي ما در وهله اول انقلاب فرهنگي بايد باشد .
شهيد از طرفي بخاطر آشنايي ديرينه خود با استاد مطهري و از طرف ديگر تاكيد بي چون و چرا و بي قيد و شرط امام را بر شخصيت استاد مطهري و آثار او كه فرمود بودند((مطهري پاره تن من است )) ((مطهري در اسلام شناسي و فنون مختلف اسلام و قرآن كريم كم نظير است )) و … بهمين خاطر به كار فرهنگي روي آورد و مروج و مبلغ انديشه هاي استاد مطهري گرديد .
و شهيد در سال 60 الي 63 وارد سپاه پاسداران شد و در جهت تقويت و توان عقيدتي سياسي برادران سپاهي و بسيجي كوشيد و در سال 63 وارد دانشگاه شد و در رشته فلسفه ادامه تحصيل داد و از همان ابتدا حكمت و فلسفه را به شيوه تطبيقي مطالعه كي كرد تا فلسفه اسلامي را در خالت مقايسه و تطبيق با فلسفه غربي مغرفي كند و در حين تحصيل نيز از تدريس در كلاسهاي آموزشي عقيدتي , سياسي نيروي هوايي و نيز پايگاههاي مختلف بسيج باز نايستاد.
شهيد مرتضي به فرموده امام جنگ را سرلوحه همه امور قرار داد و بارها در جبهه و عملياتهاي مختلف از جمله والفجر مقدماتي , والفجريك, خيبر …شركت نمود واز لحظه اي كه پيام را شنيد آرام و قرار نداشت و مي گفت ديگر نمي توان توجيهي براي ماندن و جبهه نرفتن پيدا كرد .
و سرانجام روز دوازدهم ارديبهشت , در حمله شركت كرد و در ساعت يازده و نيم نيمه شب خمپاره هاي دشمن پهلوي او را ديد و به آرزوي ديرين خود كه شهادت بود رسيد .
و بر پيشاني خود به جاي سربند ((لبيك يا حسين ع)) ((لبيك يا خميني)) بسته بود و معتقد بود خميني حسين زمان است و لبيك يا حسين(ع) گفتن منهاي لبيك لبيك يا خميني بي معني است .
خلاصه وصيت نامه شهيد مرتضي پاليزواني
با سلام و درود به آقا امام زمان(عج) و تنها نائبش امام خميني(ره) و با درود به ارواح طيبه شهدا مخصوصاً استاد بزرگوار شهيد مرتضي مطهري كه خود را در دامن امام پرورش يافت و ما را در دامن آثار خويش پرورش داد .مطالبي كه مي نويسم از روي احساسات نيست از سر بيداري فطرتم است بهترين انسان ها در زندگي شخصي ام پدر ومادر و همسرم بودند كه آنها را خيلي اذيت كردم.
به برادران , فاميل, دوستان, پدر و مادر و همسرم مي گويم جز به خدا به چيزهاي ديگر نينديشيد دنيا دار گذر است و اگر خواستيد از من تقدير كنيد از فكرم پيروي كنيد و به زن و فرزندانم احترام بگذاريد و امام و مطهري را و منتظري را دريابيد و از بچه هاي دانشجوي فلسفه مي خواهم راه فلسفي استاد مطهري را برويد و لاغير . از همه كسانيكه به آنها ستمي روا داشته ام مي خواهم مرا عفو كنند .
همسرم :
من بايد بروم و تو احساس تنهايي نكن و اين را خوب مي داني كه اسلام از شما عزيزتر است .خميني پدر محمد(فرزند شهيد ) است و خدا ولي همه .
محمد من عاشق تو بودم و افتخار كن كه پدرت راه خميني را ادامه داده است و از تو مي خواهم راهم را ادامه دهي و از كتابهايم استفاده كني و بدان پدرت فقط و فقط براي خدا و تحت حكومت مطلق امام خميني و با اطلاعات اسلامي كه از استاد مطهري گرفته بود شهيد شد .