شهید دانشجو محمد مهدی یزدان پناه
نام پدر : محمد
تاريخ تولد: 4 اردیبهشت 1333
محل تولد: اصفهان
رشته تحصيلي: مهندسی کشاورزی
نام دانشگاه : تهران
تاريخ شهادت : 8 تیر 1360
محل شهادت: مریوان
عمليات:
زندگينامه شهید
شهید محمد مهدي يزدان پناه در سال 1333در اصفهان به دنيا آمد. پس از پايان دوره متوسطه، وارد دانشكده كشاورزي كرج شد. ارديبهشت 53 به دنبال تشكيل جلسات تفسير قرآن توسط ساواك دستگير شد . در سال 54 مجددا به زندان افتاد. وي از زندان به عنوان محلي براي خودسازي ياد مي كرد و بارها در زندان ، از طرف مزدوران ساواك به خاطر قرائت قرآن در زندان مورد حمله قرار گرفت.
در سال 55 از زندان آزاد شد و مبارزات خود را در دانشكده پيگير شد. در تيرماه 57 هنگام بازگشت از يك مجلس سخنراني دستگير و مجددا راهي زندان شد. در تيرماه 58 در حالي كه هنوز يك هفته از ازدواجش نگذشته بود براي كمك به مردم محروم كردستان راهي اين شهر شد.
او از بنيانگذاران جهاد سازندگي كردستان بود و به دنبال آن، اقدام به تشكيل هيئت واگذاري زمين در بيجار نمود. در 13 آذر 59 همراه دوستانش دستگير و به زندان افتاد .
در بمباران وحشيانه زندان به طرز معجزه آسايي جان سالم به در برد ولي در حين كمك به مجروحين مجددا دستگير شد .آواي تلاوت قرآنش هنوز در زندان طنين افكن بود كه بعد از حادثه 7 تيرماه 60 در 8 تيرماه پيكر مطهرش را در روغن سوزاندند و وي را به شهادت رساندند.
قسمتی از وصيت نامه شهید
«…مي بايست محبت بر اين مردم تمام شود . آنگاه پيروزي نهايي از آن حق و نيروهاي طرفدار آن است. گر چه به ظاهر از ميان مردم اين دنيا رفته باشند ولي نمرده اند و نه مي توان چنين پنداري داشت و براي اتمام محبت برايتان مي گذاريم تا نيروهاي اصلاح گر كه هرگز هيچ اسلحه اي همراه نداشته اند را به خون خود در غلتانند كه اين سبب سلطه وليّ خون مصلحين بر مفسدين مي گردد. اين وعده الهيت و هيچ خلافي در آن راه ندارد…
خداوندا دانستم كه آن جايي كه به ما عنايت نمودي در مقابل بهشت به تو فروختيم … و نيز دانستم كه هر چه از رزق نصيب ما فرمودي بايد با انفاق از آن , دريچه هاي رشد و تقوي را بر خود بگشایيم و رزق بالاتري دريافت نمایيم كه رزق تو وسيع است …
دست نوشته هایی از شهید بزرگوار
مجموعه اي از نوشته هاي پربار اين شهيد سرافراز در پنج قسمت , تحت عناوين ؛
1- انسان و معبود 2- چگونه باشيم 3- در صحنه سياست,اجتماع,اقتصاد
4- با خانواده 5- كوي دوست الله
از لابلاي نوشته ها و يادداشت ها و نامه هاي وي اخراج و تنظيم شده است.
بخش انسان و معبود ، در وصف معبودش چنين مي نويسد : ” … كليه حدود از او برداشته شده است . هر چه بيشتر در تخيل خود فرو روي باز به او نمي رسي. . .”
قرآن شفيع است :”… اكنون تنها در خاطرت مباد، كه شايسته عمل به آن گشته اي … در توجيه گفتي آخرش كه آدم نمي تواند همه آن را بفهمد و عمل كند و آن را به گوشه طاقچه و خود چون شفيعت در زير پوشش خاكهاي ساليان ماندي …. و شدي مثل حامل اسفار , قرآن توجيه گر كارهايت گشت و سرپوشي بر جهالتت.
هر كس را جز خود خوار شمردي و به خود باليدي و متكبر گشتي قرآن بنهادي و خود گرفتي… “
و نماز را چنين وصف مي كند:” در نيت چشم به افق ,قبله ، در قيام چشم در يك قدمي پويش در حد توانايي در ركوع چشم در پويش پا، دقت و احتياط در حركت ، در سجده چشم بر مهر ،خضوع و تسبيح انجام عمل و امير بهره پاك در تشهد و سلام چشم بر دامن, تمديد با اختتام پاكي خود و استغفار”
و اين چنين خدا را ندا مي زند كه :” پروردگارا دشمن ما زياد و همه از درد قيام ما يكصدا شده اند . تو با الهاماتت كه كسي آنها را نمي بيند دلهايشان را از خوف پر كن تا از هم دور شوند…”
در چگونه باشيم ،” از تلاوت آيات الهي بدين نكته پي بردم كه اول آيه نازل شده بر پيامبر (ص) و نقطه شروع بعثت با خواندن آغاز گشته و اين الهام را گرفتم كه زندگي انسان از خواندن كتاب هستي آغاز مي گردد پس پيش از هر حركتي آدمي بايد با خواندن بياموزد تا از هبوط اعمالش جلوگيري كرده باشد.”
” سختيها استقامت و استواري مي خواهد . عجز و عقب نشيني جز ناشكري استعدادهاي الهي نهفته در آدميزاد و ناسپاسي پروردگار جهانيان نيست.”
” چشمي كه بر زيارت شهيدان نگريد از ديدار پروردگارش نماند تا به فوز عظما شتابد.”
” كسي كه بنده خويش است ديگران را به خود مي خواند و آنكه بنده ديگري (خداي تبارك و تعالي) است مردم را به او مي خواند.
” عدم هماهنگي آدميزاده با محتوايش او را به ذلت و شرك و رو به اسفل السافلين مي كشاند.”
” آن لب كه به حق گشوده نگردد، دريچه لطف حق بر او گشوده نماند.”
” هركه بر پرودگار عالميان كج نهد عالم بر او كج آيد”
” خدايا پناهمان ده از شر شيطان كه از روبرو آمده بر فقيرانمان و از پشت سرآمده بر ثروتمندان جامعه و از جانب چپ آمده بر دانايمان و از راست گرفته گريبان دولتمندان را .”
در صحنه سياست اجتماع و اقتصاد
” زنده ما و انقلاب ما در ريختن خون ماست , ضعف منطق در ترور است.
رفع سستي از ملت ما با اين خونهاست.”
“از مرگ نمي ترسيم چون آنرا مهلكه نمي دانيم . آنانكه نهايت را قبول ندارند بايد بترسند … نهضت باقي است تا ريشه ها و توطئه ها نابود شود.”
“تا گفته شد برگرديد به گذشته تان و نقطه هاي روشن خود را بازيابيد و آنچه از بهر خواريتان در امروز مدعي هستيد دريابيد كه چه مقدارش روشني اي بوده كه در اثر ايمان نصيبتان گشته پس ناگاه در ميانشان ديواري زده مي شود كه تنها يك در دارد و اينان در ميان خود و مومنين ديواري مي بينند كه تنها يك در دارد و آن در استغفار و توبه است و اين در ، ظاهرا مشعل آتش نماست .
در اثر خواسته هاي نفساني مسلط شده و ارزشهاي غير الهي كه بدان وابسته اند ليكن باطنش رحمت است چون بازگشت به ” صراط” است، خود شكني و خدا طلبي است .”