شهید دانشجو عبدالوهاب قنبری
نام پدر : نصرت الله
تاريخ تولد: 3 آبان 1339
محل تولد: کرمانشاه
رشته تحصيلي: برق
نام دانشگاه : تهران
تاريخ شهادت : 14 اردیبهشت 1361
محل شهادت: خرمشهر
عمليات:
زندگينامه شهید
در سال 39 در شهر كرمانشاه بدنیا آمد . از همان دوران تحصيلات راهنمايي در مراسم مذهبي و جلسات ديني شركت كرد . در دوران دبيرستان براي كامل شدن تفكرات مذهبي به جلسات درس و سخنراني استاد مطهري واقع در كانون توحيد سفر كرد . در همان اوان با انجمن ضد بهائيت همكاري مي كرد . در اولين تظاهرات كه در سال 56 در تهران برپا شد شركت نمود، كه منجر به دستگيري وي شد.
همگام با شروع انقلاب از اولين كساني بود كه همپاي ديگر مردم انقلابي به فعاليت پرداخت . در سال 58 با شركت در كنكور سراسري دانشگاه موفق به قبولي در رشته فلسفه دانشگاه تهران شد . بعد از انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه به باختران عزيمت كرد و مسئول تداركات و امداد و بازسازي جهاد سازندگي باختران شد.
با شروع جنگ تحميلي ابتدا به عنوان بسيجي و سپس به فعاليتهاي شناسايي ،گردهمايي و شناسايي گروههاي دشمن همراه با عمليات چريكي و مين گذاري در جاده هاي تداركاتي عراق پرداخت در مرداد ماه60 رسما” به عضويت سپاه درآمد و مدتي مسئول امور پذيرش سپاه باختران شد .
ولي شوق او به بازگشت مجدد به جبهه عليرغم مخالفتهاي فرماندهان سپاه باعث حضور او در عملياتهاي مطلع الفجر و آزادسازي ارتفاعات بازي دراز و بيت المقدس گشت .
و بالاخره در سپيده دم سه شنبه1361/2/14 همزمان با ولادت حضرت امام محمد نقي(علیه السلام) هنگام شناساي نيروهاي عراقي در اثر اصابت تركش گلوله توپ تانك به فيض شهادت نائل آمد و در تاريخ 1361/2/17 مقارن با ولادت حضرت علي(علیه السلام) در باغ فردوس باختران به خاك سپرده شد.
وصيتنامه شهید
گر مرد رهي ميان خون بايد رفت از پاي فتاده سرنگون بايد رفت
تو پاي به راه در نه و هيچ مپرس خود راه بگويدت كه چون بايد رفت
خطاب به خواهر:
هدي عزيز؛ اميدوارم زماني به مطالعه اين سطور پرداخته باشي كه از مرگ من مطمئن شده اي ، اين نوشته به منزلت وصيت نامه من است و تو وصي من مي باشي كه انشاء الله در انجام سفارش كوشا خواهي بود . خانواده ام بدانند كه راضي نيستم در مرگم ناشكيبايي به خرج دهند و يا اينكه سخناني خلاف رضاي خدا بر زبان بياورند اين راه را من از مدتها پيش انتخاب كرده بودم و شوقي به زندگي نداشتم خودت مي داني كه كيفيت زندگي مطرح است نه كميت آن .
ديگر اينكه نبايد در مرگم خانواده ام به زحمت بيافتند و نهار وشام بخصوص به كساني كه نبايد بدهند. دارايي قابل ذكر من در دنيا كتابهايم است مسئول آنها تو هستي . ارد و بهراد در صورتي كه راه اسلام را پيش گرفتند حق استفاده و برداشت از كتابهايم را دارند هنگامه جان نيز همچنين.
سه سال نماز و روزه قضا را برايم بجاي آور.اجرت با خدا . از تمام بستگان و آشنايان برايم حلال خواهي نما. بخصوص از عفت الملوك . پيغامي براي وحيد دارم به او بگو اين ره كه تو مي روي به تركستان است . اميدوارم روزي حق را بفهمد كه براي پشيماني دير نباشد .
….
اسلحه هايم : ده تير دوربين دار را به حسين صمدي بدهيد .كلاشينكف و ژ3 را به محمد رضا معصومي، كه به سپاه تحويل دهد . باقي چيزهايي كه متعلق به سپاه و كلا بيت المال است مترود نمائيد اگر مالي داشتم به عنوان حقوق و غيره ، احتمال دارد خمسي بدهكار باشم هر چه دارم از اموال ( بجز كتابهايم) به بيت المال بدهيد.(5/2/1360) .
مطلب ديگري به نظرم نمي آيد . در ضمن خودت هم حلالم كن .
خاطرات وآثار:
عکس:1