شهید دانشجو حسن تیری خطیر
نام پدر : محمد
تاريخ تولد: 1347
محل تولد: روستای باغدشت ـ قائمشهر
رشته تحصيلي: علوم کامپیوتر
نام دانشگاه : شیراز
تاريخ شهادت : 4 خرداد 1367
محل شهادت: شلمچه
عمليات:
زندگی نامه شهید
شهید حسن تیری خطیر در سال1347 در روستای باغدشت در خانواده ای مومن و سختکوش به دنیا آمد و با توجه به مهاجرت خانواده به کفشگرکلا بزرگ، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در مدارس آنجا سپری نمود.
وی در طول دوران تحصیل از هوش و استعداد سرشار و خارق العاده ای بهرمند بود. تیز هوشی و توجه او به تحصیل علوم در تمامی مقاطع ، همواره زبانزد خویشاوندان ، همسایگان، دوستان و آشنایان بود.
از شهید در دوران زندگی به عنوان فردی وارسته و محجوب و متشرع یاد می شد. با توجه به اینکه هم پدر و هم مادر ، روزها به منظور امرار معاش ناگزیر بودند به فروش سبزی در شهر مشغول شوند، شهید مسولیت رسیدگی به امور خانه از قبیل نظافت، شستن لباس ها و تهیه و تدارک عذا را عهده دار بود.
او در سال 13۶۵ همزمان با اخذ دیپلم با کسب رتبه عالی در رشته مهندسی کامپیوتر به دانشگاه شیراز راه یافت (بورسیه سپاه) و همزمان با شروع اولین قدم در تاریخ 1 مهر 1365 در معاونت امور دانشجویی سپاه مشغول به کار شد.
پس از گذشت مدتی تحصیل و اشتغال به کار، همزمان با شروع عملیات کربلای پنج وقتی از نیاز جبهه به نیروی متخصص آگاه گردید از سپاه تقاضای ماموریت برای اعزام به مناطق جنگی را کرد.
سپاه با توجه به تخصص ایشان در رشته کامپیوتر و برنامه ریزی برای آینده، روی چنین افرادی با ماموریت ایشان مخالفت نمود . شهید وقتی از عدم موافقت سپاه آگاه گردید در خواست استعفا خود را به سازمان سپاه ارائه می نماید و مسئولین سپاه به شرط حضور ایشان در منطقه ی هفت تپه با ماموریت ایشان موافقت می نمایند و ایشان در فروردین ماه سال ۶۷ به جبهه جنوب رهسپار می شود.
در مورخه 13 فروردین 1367 با آغاز عملیات والفجر ده، آزاد سازی حلبچه شهید بزرگوار خود را به خطوط مقدم رسانده و چون هنوز سنگر های مستحکم احداث نگردیده بود شهید به اتفاق همرزمان در چادر اقامت می کند. بعد از چند روز در اثر اصابت خمپاره چادر دچار حریق می گردد. وی به شدت دچار مصدومیت شده و مداوای دست ها و بدن سوخته اش به بیمارستان انتقال می یابد.
برای ادامه ی کار درمان، ایشان را به بیمارستان ولیعصر قائمشهر انتقال می دهند و بعد از گذشت چند روز هنوز زخم ها التیام نیافته بود که ایشان در ۲۴ رمضان سال۶۷ دوباره به جبهه اعزام می گردد و بعد از چند روز اقامت به سرزمین شلمچه جهت بر قراری خطوط مخابراتی و بازسازی و ترمیم بی سیم ها اعزام می گردد.
در شلمچه او علاوه بر رسیدگی به امور فنی و مهندسی در کار های نظامی نیز مشارکت می نمود و داوطلبانه به گشت و نگهبانی می پرداخت.
در تاریخ ۴ خرداد ۶۷ شهید بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه ی پهلو دچار جراحت می شود و با چفیه جلوی خون ریزی را می گیرد . در حین عملیات دستور می رسد که دستگاه های مخابراتی از کار انداخته و عقب نشینی کنند ولی شهید دلش رضا به عقب نشینی نمی داد تا اینکه به تهدید یکی از همرزمان مجبور به عقب نشینی می شود در راه باز گشت در نزدیکی مرز در جایی که آن را چهاراه شهادت می نامیدند ناگهان صدای شهید شنیده می شود که از درد پا می نالد. هجوم و آتش باران دشمن بر سر نیرو های اسلام شدید تر شده و شهید که به شدت از ناحیه ی پا و پهلو مجروح شده بود موفق به باز گشت و ورود به خاک ایران نمی شود و جا می ماند و بعد از هشت سال استخوان های مطهرش به آغوش خانواده باز می گردد.
قسمتی از وصیت نامه شهید
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم رب الشهداء و الصدیقین
… تاریخ تحولات مسلمانان صدر اسلام را با دقت فرا بگیرید و بنگرید عامل انحراف مسلمانان صدر اسلام با آن همه عظمت در چه بوده است چرا آنهمه عظمت را از دست داده است و آنگاه ببینیم چه عواملی انقلاب ما را تهدید می کند .
مسلمانان صدر اسلام به دلیل رفاه طلبی ، عدم اطاعت از رهبری الهی رفته رفته به دام فساد و تباهی گرفتار آمدند…
به شما سفارش می کنم، برای آنکه اسیر دست حوادث روزگار نگردید، از رهبر بزرگ انقلاب خمینی کبیر، اطاعت کنید و همچون او زندگی کنید و از جوانان می خواهم در فراگیری علوم تلاش کنند…
شما فرزندان انقلاب باید با فراگیری علوم گوناگون به انقلاب یاری دهید و نگذارید بار دیگر سردمداران سفاک و یا افراد غیر متعهد با درس خواندن بر مسند امور اجتماعی قرار گیرند و یا از همان ها باشند که در این صورت هیچ عذری در پیشگاه خداوند نخواهید داشت…
ای همه ی کسانی که وصیتم را گوش می دهید و یا به گوش شما می رسد، به هوش باشید که قیامتی می آید و در آن حساب و کتابی هست، در محکمه عدل الهی با همه ی کسانی که خون ما را نادیده بگیرند احتجاج خواهم کرد و به پیشگاه خداوند تبارک و تعالی شکایت خواهم برد.
خواهران عزیز!
بدانید بی حجابی و بد حجابی شما در به فساد کشاندن مردم کمتر از گلوله صدام نخواهد بود. ای ماداران داغ دیده و ای فرزندان شهدا ، شاهد باشید و گواه که اینجانب حسن تیری خطیر یکی از جوانان این مرز و بوم پیام خویش را با بدن و قلمم رساندم. حال دیگر چه خواند کرد خود دانند ؟!
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
حسن تیری خطیر
4 دیدگاه
سلام علیکم اینجانب علیرضا تیری خطیر برادر شهید حسن تیری خطیر هستم محل شهادت برادر بنده شلمچه بوده نه پاسگاه زید .
با تشکر از شماکه به یاد شهدا هستید
تاریخ تولد شهید سال 47 می باشد
زندگی نامه پاسدار شهید مهندس حسن تیری خطیر
شهید حسن تیری خطیر در سال 47 در روستای باغدشت از خانواده ای مومن و سختکوش به دنیا آمد و با توجه به مهاجرت خانواده به کفشگرکلا بزرگ تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در مدارس آنجا سپری نمود.
وی در طول دوران تحصیل از هوش و استعداد سرشار و خارق العاده ای بهرمند بود. تیز هوشی و توجه او به تحصیل علوم در تمامی مقاطع ، همواره زبانزد خویشاوندان ، همسایگان، دوستان و آشنایان بود.
از شهید در دوران زندگی به عنوان فردی وارسته و محجوب و متشرع یاد می شد. با توجه به اینکه هم پدر و هم مادر ، روزها به منظور امرار معاش ناگزیر بودند به سبزی فروشی در شهر مشغول شوند، شهید مسولیت رسیدگی به امور خانه از قبیل نظافت، شستن لباس ها و تهیه و تدارک عذا را عهده دار بود. مهندس شهید حسن تیری خطیر در سال 65 همزمان با اخذ دیپلم با کسب رتبه عالی در رشته مهندسی کامپیوتر به دانشگاه شیراز راه یافت(بورسیه سپاه)و همزمان با شروع اولین قدم در تاریخ 1/7/65 در معاونت امور دانشجویی سپاه مشغول به کار شد.
پس از گذشت مدتی تحصیل و اشتغال به کار
ف همزمان با شروع عملیات کربلای پنج وقتی از نیاز جبهه به نیروی متخصص آگاه گردید از سپاه تقاضای ماموریت به برای اعزام به مناطق جنگی را کرد.
سپاه با توجه به تخصص ایشان در رشته کامپیوتر و برنامه ریزی برای آینده روی چنین افرادی با ماموریت ایشان مخالفت نمود . شهید وقتی از عدم موافقت سپاه آگاه گردید در خواست استعفا خود را به سازمان سپاه ارائه می نماید و مسئولین سپاه به شرط حضور ایشان در منطقه ی هفت تپه با ماموریت ایشان موافقت می نمایند.و ایشان در فروردین ماه سال 67 به جبهه جنوب رهسپار می شود.
در مورخه 13/1/67 با آغاز عملیات والفجر ده آزاد سازی حلبچه شهید بزرگوار خود را به خطوط مقدم رسانده و چون هنوز سنگر های مستحکم احداث نگردیده بود شهید به اتفاق همرزمان در چادر اقامت مکند. بعد از چند روز در اثر اصابت خمپاره چادر دچار حریق می گردد. شهید به شدت دچار مصدومیت شده و مداوای دست ها و بدن سوخته اش به بیمارستان انتقال می یابد.
برای ادامه ی کار درمان ایشان را به بیمارستان ولیعصر قائمشهر انتقال ی دهند و بعد از گذشت چند روز هنوز زخم ها التیام نیافته بود که ایشان در 24 رمضان سال67 دوباره به جبهه اعزام می گردد. و بعد از چند روز اقامت به سرزمین متبرک و قدسی شلمچه جهت بر قراری خطوط مخابراتی و بازسازی و ترمیم بی سیم ها اعزام می گردد. در شلمچه شهید علاوه بر رسیدگی به امور فنی و مهندسی در کار های نظامی نیز مشارکت می نمودو داوطلبانه به گشت و نکهبانی می پرداخت.
در تاریخ 4 خرداد 67 شهید بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه ی پهلو دچار جراحت می شود و با چفیه جلوی خون ریزی را می گیرد . در حین عملیات دستور می رسد که دستگاه های مخابراتی از کار انداخته و عقب نشی نی کنند ولی شهید دلش رضا به عقب نشینی نمی داد تا اینکه به تهدید یکی از همرزمان مجبور به عقب نشینی می شود در راه باز گشت در نزدیکی مرز در جایی که آن را چها راه شهادت می نامیدند ناگهان صدای شهید شنیده می شود که از درد پا می نالد. هجوم و آتش باران دشمن بر سر نیرو های اسلام شدید تر شده و شهید که به شدت از ناحیه ی پا و پهلو مجروح شده بود موفق به باز گشت و ورود به خاک ایران نمی شود و جا می ماند و بعد از هشت سال استخوان های مطهرش به آغوش خانواده باز می گردد.
فرازهایی از وصیت نامه ی شهید حسن تیری خطیر
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم رب الشهداء و الصدیقین
تاریخ تحولات مسلمانان صدر اسلام را با دقت فرا بگیرید و بنگرید عامل انحراف مسلمانان صدر اسلام با آن همه عظمت در چه بوده است چرا آنهمه عظمت را از دست داده است و آنگاه ببینیم چه عواملی انقلاب ما را تهدید می کند .مسلمانان صدر اسلام به دلیل رفاه طلبی ، عدم اطاعت از رهبری الهی رفته رفته به دام فساد و تباهی گرفتار آمدند…
به شما سفارش می کنم، برای آنکه اسیر دست حوادث روزگار نگردید، از رهبر بزرگ انقلاب خمینی کبیر، اطاعت کنید و همچون او زندگی کنیدو از جوانان می خواهم در فراگیری علوم تلاش کنند…
شما فرزندان انقلاب باید با فراگیری علوم گوناگون به انقلاب یاری دهید و نگذارید بار دیگر سردمداران سفاک و یا افراد غیر متعهد با درس خواندن بر مسند امور اجتماعی قرار گیرندو یاز همان آش باشد و همان کاسه که در این صورت هیچ عذری در پیشگاه خداوند نخواهید داشت…
ای همهی کسانی که وصیتم را گوش می دهید و یا به گوش شما می رسد
ف به هوش باشید که قیامتی می آید و در آن حساب و کتابی هست، در محکمه عدل الهی با همه ی کسانی که خون ما را نادیده بگیرند احتجاج خواهم کرد و به پیشگاه خداوند تبارک و تعالی شکایت خواهم برد.
خواهران عزیز!
بدانید بی حجابی و بد حجابی شما در به فساد کشاندن مردم کمتر از گلوله صدام نخواهد بود. ای ماداران داغ دیده و ای فرزندان شهدا ، شاهد باشید و گواه که اینجانب حسن تیری خطیر یکی از جوانان این مرز و بوم پیام خویش را با بدن و قلمم رساندم. حال دیگر چه خواند کرد خود دانند ؟!
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
حسن تیری خطیر