شهید دانشجوی جهادگر محمد محسن رقابتی غلامی
نام پدر :
تاريخ تولد: تیر 1341
محل تولد: تهران
رشته تحصيلي:
نام دانشگاه : صنعتی شریف
تاريخ شهادت :
محل شهادت:
عمليات:
زندگينامه شهيد
شهید محمد محسن رقابتی در تیر ماه سال 1341 در شهر تهران به دنیا آمد. نام او را یکی از مجتهدین نجف اشرف انتخاب کرد.
او پس از پشت سر نهادن دوران كودكي راهي مدرسه شد و ايام دبستان را در مدرسه برهان اثني عشري گذراند.
او در دوران تحصيلش هميشه موفق بود. سپس وارد دبيرستان علوي شد و اين تقارن بود كه با ايام تشريف فرمایي امام خميني به تهران و او از طرف دبيرستان، افتخار خدمت در محل سكونت امام را كسب نمود.
پس از اخذ ديپلم، وارد دانشگاه صنعتي شريف شد و بيش از 15 واحد درسي نگذرانده بود كه دانشگاهها در رابطه با انقلاب فرهنگي تعطيل شدند.
در اين هنگام وی در جهاد دانشگاهي به فعاليت پرداخت.
او در ساختن يك پل اضطراري در جبهه نقش مشاور داشت و در نصب آن فعاليت زيادي نمود كه بعد از شهادتش آن پل از طرف جهاددانشگاهي به نام وي نامگذاري شد.
در دوران جنگ تحميلي، مدتي به جبهه جنوب رفت و پس از بازگشت به تهران، وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شد. او دوباره راهي جبهه جنگ شد و در واحد اطلاعات و عمليات مشغول به خدمت گشت.
سرانجام ایشان در شب جمعه روز 6 خرداد سال 62 در حاليكه در سجده بود در خون غلطيد و به شهادت رسید .
قسمتی از وصيت نامه شهيد
سلام بر آقا امام زمان(عج)، سلام بر حسين(ع) و سلام بر خون حسين(ع) سلام بر شهداي كربلاي ايران و سلام بر امام عزيزتر از جانمان خميني كبير، شكر خدایي كه بر ما منت گذاشت و مرا وسيله اي ناچيز برای حفظ اسلامش قرار داد.
گرچه من لياقت زيارت جمال آقامان را نداشتم ولي شايد، اين سعادت را داشتم خونم بر زميني كه او قدم گذاشته ريخته شود.
چنانكه مولا علي(ع) وصيت مي فرمايد بدان كه تو براي آخرت آفريده شده اي، نه براي دنيا. براي نيستي، نه براي هستي. براي مردن، نه براي زندگاني و تو در جاي كوچ مي باشي و در سراي موقت و به سوي آخرت هستي و بدان چه بسيار كسانيكه امروز خود را به شب نياوردند و چه بسيار افرادي كه به انتظار فردا بودند و به آن نرسيدند.
قدري تأمل كنيم و درك كنيم كه در چه زماني قرار گرفته ايم و در كجا هستيم. مبادا نعمت عظيم وجود امام را فراموش كنيم.
مبادا غافل شويم از وظيفه مان، امروز امام ياور مي خواهد ما بايد با تمام وجودمان لبيك بگوييم.
امروز صداي هل من ناصر ينصرني سيدالشهداء حسين(ع) از گلوي فرزند خلفش نايب امام زمان(عج)، خميني كبير، بيرون مي آيد و بدانيد و الله كه بي عشق خميني نتوان عاشق مهدي(عج) شد.
اگر سعادت شهادت را داشتم كسانيكه به ولايت امام و خط امام معتقد نيستند و كوچكترين گمان بدي نسبت به امام و يارانش دارند براي من قطره اشكي نريزند و بر مجالس غيره حاضر نشوند و اگر ذره اي براي من ناراحتند بدانند كه من خودم را براي اسلام و خط امام فدا كردم و از صميم قلب آرزوي هدايتشان را دارم و آنهايي هم كه به اين آرمان و نهضت معتقدند بيشتر دعا كنند كه مبادا در رفاه و آسايش و در حال غفلت، مرگ آنها در در بر بگيرد و خداي نخواسته نتوانند قطره اي از اين درياي رحمت بنوشند.
و اما پدر و مادر عزيزم من هيچگاه وظيفه فرزندي را نسبت به شما ادا نكردم وليكن هميشه از خدا مي خواستم كه پدر و مادرم را از من راضي كنند و تقاضا مي كنم با سربلندي و افتخار پذيراي اين نعمت الهي باشيد.
من درود مي فرستم بر پدر و مادري كه در ايام سوگواري و ايام عاشورا بر شهادت فرزندشان گريه نكردند وليكن بر مظلومي حسين(ع) و يارانش گريستند
از تك تك آشنايان و دوستانم حلاليت مي طلبم و خواهش دارم اين حلاليت را از هر كه مي بينيد و حقي برگردن من داشته، طلب نماييد.
سرباز حقير امام زمان(عج)- محمد محسن رقابتی